مسئله حجاب با سه رویکرد

الف - یکی از جنجال برانگیز ترین مسائلی که معمولا مد نظر فعالان جنبش زنان در ایران و مخالفان آنها بوده است مسئله ی حجاب است. اجبار به حجاب به عنوان واجبی دینی  از جانب حاکمیت مذهبی از یکسو و مخالفت با آن به عنوان نمادی از سلطه ی مذکر از جانب برخی فعالان مسائل زنان در ایران (وبرخی فمینیست های اسلامی) و همچنین پیشینه ی سیاسی و تاریخی این مسئله در ایران باعث شده است که «حجاب» همواره به عنوان یک مسئله ی مشکل آفرین و مهم در فعالیت های زنان ایرانی و بطور کلی فمینیست ها/ زنان مسلمان جلوه گر شود. تا آنجا که برخی  فمینیست ها در ایران خواهان« نه گفتن به حجاب» هستند. بر همین سبیل از معدود دفعاتی که ممکن است شما نامی از نمایندگان زن مجلس به گوشتان برسد، نطق آتشین پیش از دستور آنان به مناسبت سالگرد کشف حجاب رضاخانی است و کرامت بخشی حجاب به زن مسلمان است! ادعاهایی که ظاهرا هر کدام بهره هایی از حقیقت دارند

در این نوشتار به سه رویکرد به حجاب؛ نخست به عنوان  واجبی شرعی و دینی، سپس به عنوان تکلیفی اخلاقی و حکمی حکومتی در زمان پیامبر(ص) و سپس به مثابه عاملی هویت بخش و ضرورتی اجتماعی-با توجه به شرایط فعلی- اشاره خواهم کرد

  ب- «حجاب مصونیت است نه محدودیت»؛ جلد 19 از مجموعه ی آثار شهید مرتضی مطهری، در بخش اول فقه و حقوق، مجموع کتابها و سخنان آقای مطهری درباره ی «زن» را در بر گرفته است. کتابهایی که به جرات میتوانم بگویم مبنای استناد اغلب آموزه های دینی، فقهی و حقوقی برای جوانان و نوجوانان امروز درباره ی مسائل زنان است. آنچه در مدارس، رسانه های رسمی و دولتی یا نزدیک به تفکرات رسمی در باره ی مسئله ی حجاب تلویحا یا تصریحا مورد استناد قرار میگیرد نوشته های ایشان  و استدلال هایشان در جهت خردپذیر نشان دادن دستورات فقهی رایج   درباره ی مسائل حقوقی  زنان و همچنین مسئله ی حجاب است. معمولا اگر چیزی جز این هم وجود داشته باشد نه تنها دربردارنده ی پیشرفتی در این حوزه نیست که اغلب روندی واپسگرا داشته است

آنچه در جلد 19 مجموعه آثار به آن اشاره شده است برای کمتر خواننده ی امروزی  دربردارنده ی موضوع جدیدی است، چرا که تعداد زیادی کتاب و کتابچه به  توضیح و شفاف سازی ایده های کلامی آقای مطهری دراین باره پرداخته اند و به ویژه در مراکز علمی  و اداری در دسترس معلمان، اساتید،دانش آموزان و دانشجویان  و کارمندان قرار میگیرد . محتوای اغلب کتابهای درسی درباره ی مسئله ی حجاب،حقوق زن و اخلاق جنسی هم بر گرفته از همین کتابها است

در کنار تلاش های جناب آقای مطهری در کتابهای نظام حقوق زن در اسلام و همچنین مسئله ی حجاب میتوان به کتاب بنام جناب آقای آیت الله جوادی آملی تحت عنوان زن در آینه ی جلال و جمال   اشاره کرد؛که البته در آن ایده ی جدیدی به چشم نمیخورد و کماکان اصل بر توجیه منطقی و خرد پذیر نظام حقوقی فعلی زنان و همچنین مسئله ی حجاب است(همین جا اشاره کنم که مسئله ی نظام حقوقی زن در اسلام یکی از دغدغه های اصلی فعالان امور زنان در کشور بوده است و مطالب فراوانی در این حوزه به رشته ی تحریر درآمده و البته پاسخ هایی هم دریافت کرده و به موفقیت هایی هم دست یافته است. موفقیت هایی که میتوان ظهور آن را در صدور برخی فتاوای شجاعانه  از جانب مراجع تقلیدی چون آیت الله صانعی   دانست. با این حال  پرداختن به مسائل حقوقی  منظور این نوشتار نیست و بنابراین متعرض آن نمیشوم) خوشبختانه منابع آنلاین فراوانی به شرح ایده های این بزرگواران درباره ی حجاب اختصاص یافته است

ج-  اما در میان اهالی فقه کسانی هم وجود دارند که با استناد به  مبانی فقهی نظرات و ایده های جدیدی را در مورد حجاب مطرح کرده اند که شاید کمتر شنیده شده باشد.افرادی که  نظریات متفاوتی را درباره ی حجاب، حدود آن و همچنین اجبار و اختیار آن مطرح کرده اند. برخی از این کارشناسان مسائل دینی تا آنجا پیش رفته اند که حجاب را جز احکام حکومتی پیامبر دانسته اند و اصولا لزوم و وجوب آن را (آنچنان که فقه رایج آنرا محدود و مشخص میکند) محل تردید قرار داده اند . در مواردی هم برای حجاب تنها لزوم اخلاقی و نه وجوب دینی مطرح کرده اند،در نگاه به مبانی نظریاتی که ایده هایی متفاوت با آنچه پیش از این درمورد حجاب مطرح بوده است بیان می کنند مهمترین مبنایی که در اغلب این نظریات محل استناد قرار گرفته است مسئله ی استثنائاتی است که برای دستور حجاب وجود داشته اند که برای  زنان مستثنی، نه تنها حجاب ضرورتی نداشته که حتی گاهی منع هم شده است. دو استثنا حکم حجاب در اسلام کنیزان و زنانی هستند که امکان نگاه جنسی به آنها وجود ندارد( مانند زنان کهنسال). بر مبنای این دو مورد استثنا استدلال شده است که حجاب بر خلاف نظریات کسانی چون آیت الله جوادی آملی حق الهی  و واجب دینی نیست بلکه یک حکم حکومتی و اخلاقی است. چراکه اگر چنین بود همچنانکه نماز و روزه بر همه کسان اعم از آزاد و برده، زن و مرد و پیر و جوان واجب است؛ حجاب نیز می باید چنین بوده باشد؛ که نیست.

د- متاسفانه مسئله ی حجاب ( به معنای آن در فقه رایج) به قدری آلوده ی مسائل سیاسی است که سخن گفتن از آن بسیار دشوار شده است و البته چنانکه از اشاره های بالا مشخص است نظریات متعدد و با ابعاد متفاوتی در این حوزه و در میان صاحب نظران و اهل فن وجود دارد که ورود به آن مستلزم آگاهی و تخصصی است که شخصا فاقد آن هستم.

مع الوصف،با فرض آزادی  در انتخاب پوشش، که بنا بر ادعای برخی کارشناسان دینی تنها واجد منع قانونی و  اخلاقی است ولی منع شرعی ندارد؛ آیا به تعبیر برخی فعالان حقوق زنان باید به «حجاب نه گفت»؟ شخصا موافقم که باید به «اجبار حجاب (آنچنان که اکنون رایج است) نه گفت» اما با این وجود موافق نفی حجاب(به معنای پذیرش محدودیتهایی در پوشش) نیستم . نه به دلیل وجوب دینی که علی رغم نظر آقای جوادی آملی، بسیاری مخالف وجوب دینی آن هستند و نه حتی به دلایل اخلاقی؛ که ای بسا افرادی وجود داشته باشند که نخواهند بار سلامت اخلاقی اجتماع را به دوش بکشند! بلکه به دلایلی اجتماعی، فرهنگی، قومی و هویتی موافق حفظ حریم و پوشش هستم

با توجه به معضلات فرهنگی موجود در جامعه مان، وضعیت فرهنگی و تربیتی خاص اجتماع و قوانین عرفی و اجتماعی حاکم بر آن در شرایط موجود جدا فکر میکنم که لازم است خانم های ما با پذیرش محدودیت هایی برای خودشان مانع آسیب رسیدن به خودشان بشوند و از آنجایی که در جامعه ی سنتی ما کماکان عمده ی وظیفه ی تربیت نسل آینده به عهده ی آنهاست سعی کنند با تربیت متفاوت فرهنگی ، اجتماعی امن تر برای دختران خود بیافرینند… اجتماعی که در آن برای هر معضل فرهنگی و اجتماعی انگشت ِ اتهامی مذکر، ویژگی یا خصلتی زنانه را نشانه نرفته باشد و برای رفع آن فورا محدودیت هایی را به زنان تحمیل نکند. در شرایط موجود پذیرفتن پوشش و ساده پوشی امنیت اجتماعی و روانی را به زنان هدیه میکند که در پرتو آن بتوانند فارغ از جنجالها بخوانند، بنویسند و مراحل رشد و ترقی را بدون اتهام تکیه بر جنسیت خود طی کنند. شاید تعبیر گرسنگی جنسی بهترین تعبیری نباشد که میتوان برای توصیف شرایط موجود بکار برد اما جزء گویاترین تعابیری است که شرایط نابسامان اجتماعی ما را توصیف می کند

اکنون آیا اگر روزی روزگاری توانستیم اجتماعی امن و فرهنگی واجد احترام برابر نسبت به زنان داشته باشیم، باید پوشش به معنای عرفی آن را کنار بگذاریم (اگر نه دغدغه ی مذهب نه اخلاق و نه اجتماع را نداشته باشیم) به نظر من پاسخ بازهم منفی است! چرا که فکر میکنم این نحوه ی پوشش ( به طوریکه مایه ی زحمت نباشد) جزئی از هویت و فرهنگ ماست. اصلا لباس ما ایرانیان واجد خصوصیت پوشیدگی است. و از سالیان دور تا کنون نیز همینطور بوده است. اگر چه مخالف کسانی هستم که با ادعای عرب زدایی کردن فرهنگ ایرانی معتقدند ما باید به ارزش های ایران پیش از اسلام بازگردیم- چون معتقدم هویت کنونی ما عمیقا ریشه در فرهنگ ایرانی و هم فرهنگ اسلامی دارد- اما واقع امر این است که پوشیدگی لباس بخش لاینفک هویت اصیل ایرانی پیش از اسلام است. چیزی که از آن خود ماست و با بقیه ی جاهای دنیا متفاوت است. و فکر میکنم همین یک دلیل به تنهایی برای بسیاری کسانیکه علاقمند به هویت فرهنگی خود هستند قانع کننده باشد. اینکه این مدل لباس خاص ماست ، متناسب با سلیقه ،هنر، فرهنگ و محیط جغرافیایی مان