نگاهی تفصیلی بر مبحث حجاب از سید حسین میرخلیلی(قسمت اول)

 

 

تحقیق و مطالعه درباره هر موضوعی باید با بررسی مختصات ظرف تحقیقی و موضوع کلی که پژوهش در آن انجام می‌شود ، صورت بگیرد تا کارکردی علمی داشته باشد.
مفاهیم و موضوعات دینی و اخلاقی که خود زیر مجموعه‌ای از علوم انسانی هستند نیز باید با ویژگی‌های تحقیق در علوم انسانی تطابق داشته باشد. برای انجام پژوهش در علوم انسانی لازم است که ابتدا طرح تحقیق انجام گیرد و سوال و مفروضات اصلی حتما مشخص شده باشد که با گستردگی منابع و پراکندگی مطالب بتوان یک اثر علمی را به وجود آورد.

اما این تحقیق به صورت خاص و با محدودیتی که استاد برای گستره بحث تعیین نموده‌اند انجام می‌گیرد بدین صورت که به موضوع حجاب از منظر و نگاه دو کتاب تفسیری ارزشمند خواهد پرداخت که این دو کتاب عبارتند از:
1. تفسیر المیزان اثر جاودانه علامه سید محمد حسین طباطبائی (ره)
2. تفسیر نمونه اثر آیه الله ناصر مکارم شیرازی

و برای به سامان رساندن این تحقیق با توجه به گستره محدود، باید ترتیب خاصی در نظر گرفته می‌شد که باعث محدودیت در عناوین و سرفصل‌ها می‌گردد تا فقط به موضوعاتی پرداخته شود که در این دو کتاب از آن‌ها ذکری به میان آمده است.
سعی شد که در بررسی عناوین در آیاتی که به صورت مشترک در هر دو کتاب به آن پرداخته شده است به صورت تطبیقی پرداخته شود و موارد اختصاصی نیز به صورت جداگانه آورده شود.

اما این نکته باید مدنظر قرار بگیرد که سیاق و روش پرداخت در دو کتاب نسبت به تفسیر آیات، شیوه‌ای متفاوت است که این تفاوت می‌تواند در سایه پرداخت تطبیقی روشن گردد. در تفسیر المیزان سعی شده است که آیات به صورت تطبیقی تفسیر شوند و معنای هر آیه با آیات دیگر مورد فهم قرار گیرد و مجموعه کتاب به عنوان یک اثر علمی و تخصصی شناخته می‌شود اما تفسیر نمونه که حاصل کار عده‌ای از‌اندیشمندان در کنار مولف است، به عنوان تفسیری عام و در دسترس عموم مردم نگاشته شده است تا همه بتوانند از آن بهره بگیرند.
امید است در این اثر، آشنایی اجمالی درباره اصل موضوع یعنی حجاب حاصل گردد و در کنار آن معرفت و شناختی نسبت به این دو کتاب تفسیری ارزشمند نیز ایجاد شود.

1. معنا و معیار حجاب
در تفسیر نمونه بحث گسترده‌ای درباره معنا و مصداق حجاب صورت گرفته است و معیارهای سه گانه‌ای که در ضمن رعایت آن، حجاب به درستی رعایت شده است را ذکر کرده است. این موارد به صورت تکمیلی و تدریجی از حداقل حجاب تا معنای کامل حجاب می‌باشند.
در تقسیر نمونه واژه حجاب این گونه در دو معنای خود تعریف می‌شود:
حجاب هر چند در استعمال هاى روزمره به معنى پوشش زن به کار مى‏رود، ولى در لغت و در تعبیرات فقها چنین مفهومى را ندارد.
حجاب در لغت به معنى چیزى است که در میان دو شى‏ء حائل مى‏شود. به همین جهت پرده‏اى که در میان قلب و ریه کشیده شده « حجاب حاجز» نامیده شده است.

در قرآن مجید نیز این کلمه همه جا به معنى پرده یا حائل به کار رفته است، مانند آیه:
جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً: ما در میان تو و کسانى که‌ایمان به آخرت نمى‏آورند پرده پوشیده‏اى قرار دادیم. (سوره اسراء / 45)
در این آیه نیز مى‏خوانیم: حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ: تا موقعى که خورشید در پشت پرده افق پنهان شد. (سوره / ص32)
و در آیه دیگر: وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ: براى هیچ انسانى ممکن نیست که خداوند با او سخن بگوید مگر از طریق وحى یا از پشت پرده. (شورى / 51)

در کلمات فقها از قدیم ترین ایام تا کنون نیز در مورد پوشش زنان معمولا کلمه ستر به کار رفته است، و در روایات اسلامى نیز همین تعبیر یا شبیه آن وارد شده است. و به کار رفتن کلمه حجاب در پوشش زنان اصطلاحى است که بیشتر در عصر ما پیدا شده و اگر در تواریخ و روایات پیدا شود، بسیار کم است.
حال به بررسی مفهوم حجاب در معنای دوم که موضوع بحث ما در این مقاله است، خواهیم پرداخت که از منظر تفسیر نمونه بررسی شده است:
قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُونَ (نور / 30)
به مؤمنان بگو چشم هاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و فروج خود را حفظ کنند، این براى آنها پاکیزه‏تر است،
خداوند از آنچه انجام مى‏دهید آگاه است.

در این آیه دو دستور جداگانه ذکر شده است:
الف) این آیه نمى‏گوید مؤمنان باید چشمهاشان را فرو بندند، بلکه مى‏گوید باید نگاه خود را کم و کوتاه کنند، و این تعبیر لطیفى است به این منظور که اگر انسان به راستى هنگامى که با زن نامحرمى روبرو مى‏شود بخواهد چشم خود را به کلى ببندد ادامه راه رفتن و مانند آن براى او ممکن نیست، اما اگر نگاه را از صورت و‌اندام او بر گیرد و چشم خود را پائین‌اندازد گویى از نگاه خویش کاسته است و آن صحنه‏اى را که ممنوع است از منطقه دید خود حذف کرده‏ است.
ب) دومین دستور در آیه فوق همان مساله حفظ فروج است که موضوع بحث ما در حجاب است. منظور از حفظ فرج که در روایات وارد شده است پوشانیدن‏آن از نگاه کردن دیگران است. و به این ترتیب چشم‏چرانى همان گونه که بر مردان حرام است بر زنان نیز حرام مى‏باشد، و پوشانیدن عورت از نگاه دیگران، چه از مرد و چه از زن براى زنان نیز همانند مردان واجب است.‏

در تفسیر نمونه، معیار سه گانه‌ای نیز برای حجاب ذکر شده است:
1- آنها نباید زینت خود را آشکار سازند جز آن مقدار که طبیعتا ظاهر است. در اینکه منظور از زینتى که زنان باید آن را بپوشانند و همچنین زینت آشکارى که در اظهار آن مجازند چیست؟ در میان مفسران سخن بسیار است.
بعضى زینت پنهان را به معنى زینت طبیعى (اندام زیباى زن) گرفته‏اند، در حالى که کلمه زینت به این معنى کمتر اطلاق مى‏شود. بعضى دیگر آن را به معنى محل زینت گرفته‏اند، زیرا آشکار کردن خود زینت، مانند گوشواره و دستبند و بازوبند به تنهایى مانعى ندارد و اگر ممنوعیتى باشد مربوط به محل این زینت‌ها است، یعنى گوشها و گردن و دستها و بازوان.
بعضى دیگر آن را به معنى خود زینت آلات گرفته‏اند در حالى که روى بدن قرار گرفته است. زیرا آشکار کردن چنین زینتى توام با آشکار کردن ‌اندامى است که زینت بر آن قرار دارد.
حق این است که ما آیه را بدون پیش داورى و طبق ظاهر آن تفسیر کنیم که ظاهر آن معنى سوم است و بنا بر این زنان حق ندارند زینت هایى که معمولا پنهانى است را آشکار سازند هر چند‌اندامشان نمایان نشود. به این ترتیب آشکار کردن لباس هاى زینتى مخصوصى را که در زیر لباس عادى یا چادر مى‏پوشند مجاز نیست، زیرا قرآن از ظاهر ساختن چنین زینت هایى نهى کرده است.
در روایات متعددى که از ائمه اهل بیت (ع) نقل شده نیز همین معنى دیده مى‏شود که زینت باطن را به گردنبند و بازوبندتفسیر کرده‌اند.
و چون در روایات متعدد دیگرى زینت ظاهر به انگشتر و سرمه و مانند آن تفسیر شده مى‏فهمیم که منظور از زینت باطن نیز خود زینت هایى است که نهفته و پوشیده است.

2- دومین حکمى که در آیه بیان شده این است که: آنها باید خمارهاى خود را بر سینه ‏هاى خود بیفکنند.
خمر جمع خمار در اصل به معنى پوشش است، ولى معمولا به چیزى گفته مى‏شود که زنان با آن سر خود را مى‏پوشانند.
جیوب، جمع جیب به معنى یقه پیراهن است که از آن تعبیر به گریبان مى‏شود و گاه به قسمت بالاى سینه به تناسب مجاورت با آن نیز اطلاق مى‏گردد.
از این جمله استفاده مى‏شود که زنان قبل از نزول آیه، دامنه روسرى خود را به شانه‏ها یا پشت سر مى‏افکندند، به طورى که گردن و کمى از سینه آنها نمایان مى‏شد. قرآن دستور مى‏دهد روسرى خود را بر گریبان خود بیفکنند تا گردن و آن قسمت از سینه که بیرون است مستور گردد.

3- در سومین حکم مواردى را که زنان مى‏توانند در آنجا حجاب خود را برگیرند و زینت پنهان خود را آشکار سازند با این عبارت شرح مى‏دهد: آنها نباید زینت خود را آشکار سازند مگردر دوازده مورد که در عناوین بعدی به آن موارد خواهیم پرداخت.
استثنائاتی نیز درباره اصل رعایت حجاب برای خود زنان در اینکه چه مقدار باید رعایت کنند و در مورد اینکه برای عده‌ای از حتی زنان هم باید حجاب را داشته باشند وجود دارد که در یکی از سرفصل‌های همین تحقیق به آن می‌پردازیم.
اما موارد سه گانه‌ای که پرداخت شد به نوعی نشان گر بحث‌های تدریجی در صدر اسلام نیز هست چرا که حکم حجاب به صورت تدریجی و برای اولین بار درمورد همسران پیامبر اسلام(ص) نازل شد و عمومیت یافت و موارد رعایت و لزوم آن نیز به صورت تدریجی اعمال می‌شد تا زمینه پذیرش آن نیز در جامعه بهتر فراهم شود.
نکته مهم در این ایه این است که اسلام نگاهی چند متغیری و کامل به عفت در جامعه دارد و همزمان که از لزوم رعایت حجاب از سوی زنان سخن می‌گوید در همان آیه نیز از مردان می‌خواهد که چشم‌های خود را بپوشانند و سلامت اخلاقی جامعه به هر دو عامل بستگی دارد.

2. فلسفه حجاب
در کتاب تفسیر نمونه در ذیل آیه‌ای که در عنوان اول ذکر شد، به بحث مفصل و جامعی درباره فلسفه شکل گیری و اصل حجاب به عنوان یک مساله فردی ـ اجتماعی می‌پردازد:
بدون شک در عصر ما که بعضى نام آن را عصر برهنگى و آزادى جنسى گذارده‏اند و افراد غربزده، بى بند و بارى زنان را جزئى از آزادى او مى‏دانند سخن از حجاب گفتن براى این دسته ناخوشایند و متعلق به زمانهاى گذشته است. اما مفاسد بى حساب و مشکلات و گرفتاری هاى روز افزونى که از این آزادی هاى بى قید و شرط به وجود آمده سبب شده که تدریجا گوش شنوایى براى این سخن پیدا شود.
البته در محیط هاى اسلامى و مذهبى، مخصوصا در محیط ایران بعد از انقلاب جمهورى اسلامى، بسیارى از مسائل حل شده، و به بسیارى از این سؤالات عملا پاسخ کافى و قانع کننده داده شده است، ولى باز اهمیت موضوع ایجاب مى‏کند که این مساله به طور گسترده‏تر مورد بحث قرار گیرد.

مساله این است که آیا زنان باید براى بهره کشى از طریق سمع و بصر و لمس (جز آمیزش جنسى) در اختیار همه مردان باشند و یا باید این امور مخصوص همسرانشان گردد.
بحث در این است که آیا زنان در یک مسابقه بى پایان در نشان دادن‌اندام خود و تحریک شهوات و هوس هاى آلوده مردان درگیر باشند و یا باید این مسائل از محیط اجتماع بر چیده شود، و به محیط خانواده و زندگى زناشویى اختصاص یابد؟! اسلام طرفدار برنامه دوم است و حجاب جزئى از این برنامه محسوب مى‏شود، در حالى که غربی‌ها و غرب ‏زده‏ها طرفدار برنامه اول‌اند.
اسلام مى‏گوید کامیابی هاى جنسى اعم از آمیزش و لذت‏گیری هاى سمعى و بصرى و لمسى مخصوص به همسران است و غیر از آن گناه، و مایه آلودگى و ناپاکى جامعه مى‏باشد.

فلسفه حجاب چیز مکتوم و پنهانى نیست زیرا:
1- برهنگى زنان که طبعا پیامدهایى همچون آرایش و عشوه‏گرى و امثال آن همراه دارد مردان مخصوصا جوانان را در یک حال تحریک دائم قرار مى‏دهد. تحریکى که سبب کوبیدن اعصاب آنها و ایجاد هیجان هاى بیمارگونه عصبى و گاه سرچشمه امراض روانى مى‏گردد. مگر اعصاب انسان چقدر مى‏تواند بار هیجان را بر خود حمل کند؟ مگر همه پزشکان روانى نمى‏گویند هیجان مستمر عامل بیمارى است؟ مخصوصا توجه به این نکته که غریزه جنسى نیرومندترین و ریشه‏دارترین غریزه آدمى است و در طول تاریخ سرچشمه حوادث مرگبار و جنایات هولناکى شده. آیا دامن زدن مستمر از طریق برهنگى به این غریزه و شعله‏ور ساختن آن بازى با آتش نیست؟
اسلام مى‏خواهد مردان و زنان مسلمان روحى آرام و اعصابى سالم و چشم و گوشى پاک داشته باشند، و این یکى از فلسفه ‏هاى حجاب است.

2- آمارهاى قطعى و مستند نشان مى‏دهد که با افزایش برهنگى در جهان طلاق و از هم گسیختگى زندگى زناشویى در دنیا به طور مداوم بالا رفته است، چرا که هر چه دیده بیند دل کند یاد. و هر چه دل در اینجا یعنى هوس هاى سرکش بخواهد به هر قیمتى باشد به دنبال آن مى‏رود، و به این ترتیب هر روز دل به دلبرى مى‏بندد و با دیگرى وداع مى‏گوید. اما در محیطى که حجاب است ،دو همسر تعلق به یکدیگر دارند و احساساتشان و عشق و عواطفشان مخصوص یکدیگر است.
در بازار آزاد برهنگى که عملا زنان به صورت کالاى مشترکى در آمده‏اند دیگر قداست پیمان زناشویى مفهومى نمى‏تواند داشته باشد و خانواده‏ها همچون تار عنکبوت به سرعت متلاشى مى‏شوند و کودکان بى‏سرپرست مى‏مانند.

3- گسترش دامنه فحشا و افزایش فرزندان نامشروع، از دردناک ترین پیامدهاى بى حجابى است که فکر مى‏کنیم نیازى به ارقام و آمار ندارد و دلائل آن مخصوصا در جوامع غربى کاملا نمایان است، آن قدر عیان است که حاجتى به بیان ندارد.
نمى‏گوییم عامل اصلى فحشا و فرزندان نامشروع منحصرا بى حجابى است بلکه مى‏گوییم یکى از عوامل مؤثر آن مساله برهنگى و بى حجابى محسوب مى‏شود.
و با توجه به اینکه فحشاء و از آن بدتر فرزندان نامشروع سر چشمه انواع جنایت‌ها در جوامع انسانى بوده و هستند، ابعاد خطرناک این مساله روشن‏تر مى‏شود.
هنگامى که مى‏شنویم در انگلستان، در هر سال پانصد هزار نوزاد نامشروع به دنیا مى‏آید، و هنگامى که مى‏شنویم جمعى از دانشمندان انگلیس در این رابطه به مقامات آن کشور اعلام خطر کرده‏اند به خاطر خطراتى که فرزندان نامشروع براى امنیت جامعه به وجود آورده‏اند، به اهمیت این مساله کاملا پى مى‏بریم و مى‏دانیم که مساله گسترش فحشا حتى براى آنها اهمیت کمی براى مذهب و برنامه ‏هاى اخلاقى قائل‌اند فاجعه آفرین است، بنا بر این هر چیز که دامنه فساد جنسى را در جوامع انسانى گسترده‏تر سازد تهدیدى براى امنیت جامعه ‏ها محسوب مى‏شود.
مطالعات دانشمندان تربیتى نیز نشان داده، مدارسى که در آن دختر و پسر با هم درس مى‏خوانند، و مراکزى که مرد و زن در آن کار مى‏کنند و بى بند و بارى در آمیزش آنها حکم فرما است، کم کارى، عقب افتادگى، و عدم مسئولیت به خوبى مشاهده شده است.

4- مساله ابتذال زن و سقوط شخصیت او در این میان نیز حائز اهمیت فراوان است که نیازى به ارقام و آمار ندارد. هنگامى که جامعه زن را با‌اندام برهنه بخواهد، طبیعى است روز به روز تقاضاى آرایش بیشتر و خودنمایى افزون تر از او دارد. هنگامى که زن را از طریق جاذبه جنسی اش وسیله تبلیغ کالاها و عاملى براى جلب جهانگردان و مانند اینها قرار بدهند، در چنین جامعه‏اى شخصیت زن تا سر حد یک عروسک یا یک کالاى بى ارزش سقوط مى‏کند و ارزش هاى والاى انسانى او به کلى به دست فراموشى سپرده مى‏شود و تنها افتخار او جوانى و زیبایى و خودنمایی اش مى‏شود.
در چنین جامعه‏اى چگونه یک زن مى‏تواند با ویژگی هاى اخلاقی اش و علم و آگاهى جلوه کند؟ به راستى درد آور است که در کشورهاى غربى و در کشور ما قبل از انقلاب اسلامى، بیشترین اسم و شهرت و آوازه و پول و در آمد و موقعیت براى زنان آلوده و بى بند و بارى بود که به نام هنرمند و هنر پیشه، معروف شده بودند و هر جا قدم مى‏نهادند گردانندگان این محیط آلوده براى آنها سر و دست مى‏شکستند و قدمشان را خیر مقدم مى‏دانستند. شکر خدا را که زن از صورت ابتذال سابق و موقعیت یک عروسک کالاى بى ارزش در آمد و شخصیت خود را باز یافت. حجاب بر خود پوشید اما بى آنکه منزوى شود و در تمام صحنه‏هاى مفید و سازنده اجتماعى حتى در صحنه جنگ با همان حجاب اسلامی ظاهر شد.

علامه طباطبایی نیز با ذکر روایتی به بیان این مطلب می‌پردازد که نقش چشم پوشی از سوی مردان و رعایت حجاب از سوی زنان می‌تواند جامعه را از خطرات برهاند:
در کافى به سند خود از سعد الاسکاف از ابى جعفر (ع) روایت کرده که فرمود: جوانى از انصار در کوچه‏هاى مدینه به زنى برخورد که مى‏آمد- و در آن ایام زنان مقنعه خود را پشت گوش مى‏انداختند- وقتى زن از او گذشت او را تعقیب کرد، و از پشت او را مى‏نگریست، تا داخل کوچه تنگى که امام آن را زقه بنى فلان نامید، شد، و در آنجا استخوان و یا شیشه‏اى که در دیوار بود به صورت مرد گیر کرده آن را بشکافت، همین که زن از نظرش غایب شد متوجه گردید که خون به سینه و لباسش مى‏ریزد، با خود گفت: به خدا سوگند نزد رسول خدا (ص) مى‏شوم و جریان را به او خبر مى‏دهم.
سپس فرمود: جوان نزد آن جناب شد و رسول خدا (ص) چون او را بدید پرسید چه شده؟ جوان جریان را گفت پس جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُونَ.
از این روایت این گونه برداشت صورت گرفته است که رعایت حجاب از سوی زنان به همراه رعایت تقوا از سوی مردان، هر دو برای سلامت جامعه امری ضروری و لازم است تا در سایه رعایت آن داستان‌هایی نظیر آن چه در حدیث آمده است رخ ندهد.

3. حجاب، عامل بازدارنده
این عنوان و سرفصل می‌تواند به نوعی بازگو کننده فلسفه حجاب نیز باشد. اما با توجه به اهمیت ویژه‌ای که در جامعه امروزی ما دارد ترجیح دادم در عنوان مستقلی پرداخته شود.
بی شک این عنوان می‌تواند خود پاسخی بر شبهاتی باشد که امروز در جامعه بسیار شنیده می‌شود که حجاب را تا حد یک حکم فرعی و فردی پایین می‌آورند. فردی شدن حجاب لوازمی در پی دارد که می‌تواند نشان دهنده نیات طراحان نیز باشد. وقتی حجاب را فردی کردیم می‌توانیم بگوییم که همه در اختیار امور فردی خود آزاد هستند و اصل حجاب نیز اصلی آزادانه و اختیاری است. اما در این فصل می‌کوشیم نشان دهیم که حجاب به عنوان مساله‌ای اجتماعی مطرح است و وقتی حق جامعه در میان باشد نمی‌توان به بهانه آزادی‌های فردی، حجاب را فراموش کرد.

در این بخش، با بررسی در هر دو کتاب تفسیری نمونه و المیزان به صورت تطبیقی بحث را پی خواهیم گرفت:
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً (احزاب / 59)
اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جلباب‌ها (روسرى‏هاى بلند) خود را بر خویش فرو افکنند، این کار براى اینکه (از کنیزان و آلودگان) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است و خداوند همواره غفور و رحیم است.
مفاسد اجتماعى چون غالبا تک علتى نیست باید مبارزه با آن را از همه جوانب شروع کرد، و جالب اینکه در این آیات، براى جلوگیرى از مزاحمت هاى افراد هرزه، نخست به زنان با‌ایمان دستور مى‏دهد که بهانه‏اى به دست آنها ندهند، سپس مزاحمین را با شدیدترین تهدید بر سر جاى خود مى‏نشاند و توجه اسلام را به بازدارندگی نشان می‌دهد.
براى اینکه تصور نشود که اسلام تنها به برنامه مجازات گنهکار قناعت مى‏کند به یکى از مهم ترین راه هاى پیشگیرى از آلودگی هاى جنسى پرداخته، مساله نهى از چشم‏چرانى مردان نسبت به زنان و زنان نسبت به مردان و موضوع حجاب زنان مسلمان را پیش کشیده و مشروحا در این زمینه بحث مى‏کند، چرا که یکى از عوامل مهم انحرافات جنسى این دو مساله چشم‏چرانى و بى حجابى است، و تا آنها ریشه کن نشوند آلودگی‌ها بر طرف نخواهد شد.

ادامه در قسمت دوم