اخلاق جنسی جوانان(قسمت اول)
نظر اسلام دربارهی اخلاق جنسی دختران و پسران چیست؟
اسلام برخلاف سایر ادیان و مکاتب، چون به کمال و سعادت تمام افراد جامعه و به تبع آن به تکامل و رشد اجتماعی نظر دارد، همهی احکام و تعالیم آن بر پایه و اساسی تدوین یافته است که بتواند همان هدف را تأمین نماید؛ بنابراین هیچ حکمی از احکام و تعلیمات در شرع مقدس اسلام، بدون حکمت و مصلحت نیست. کمال دین اسلام در دقیق بودن اصول و پایههای آن است؛ یعنی اگر با دقت هر چه بیشتر در تعالیم و احکام اسلام تحقیق شود کمترین نقص را در آن نمیتوان یافت.
با توجه به این که اسلام بر روابط خانوادگی میان اعضای خانواده بسیار تأکید دارد؛ بنابراین به شدت پیروان خود را از روابط میان دو جنس مخالف (پسر و دختر) برحذر داشته و فقط آن را در قلمرو شرع تجویز نموده است. شاید حکمت این مسئله آن باشد که اسلام، ازدواج و تشکیل خانواده را عامل اصلی پیدایش جامعه و بقای اجتماع بشری تشخیص میدهد، نه این که نوعی محدودیت و سلب آزادی اجتماعی را قائل شده باشد.
روابط عاشقانه اعم از آمیزش یا مقدمات آن، در غیر محیط ازدواج در اسلام ممنوع و حرام است و اصولاً باید دانست که حکمت تحریم در اسلام، مسئلهی سلب آزادی طبقات یا مزاحمت و تعدی به حقوق دیگران نیست تا طرفین با رغبت خود و بدون مزاحمت و تعدی به حقوق دیگران بتوانند آزادانه به عمل اقدام کنند؛ بلکه به خاطر محاسبهای است که اسلام برای حفظ خانواده و اجتماع مد نظر داشته است.[1]
اگر میل غریزی میان دو جنس مخالف، محدود به ازدواج شرعی نشود و جوانان تا میتوانند شهوات جنسی و امیال غریزی خود را از طریق غیر رسمی اقناع نمایند، هرگز کسی زیر بار رنج و سختی تشکیل خانواده نخواهد رفت و در نتیجه، پایهی زندگی خانوادگی سست و متزلزل شده، عواطف انسانی رو به ضعف خواهد رفت، علاوه بر این رواج و شیوع روابط نامشروع، مفاسد اجتماعی، بهداشتی و اخلاقیِ بسیاری را دربرخواهد داشت؛ چنانچه امروزه در غرب این امر مشهود است.
گزارش این گونه از مسائل در غرب بسیار وحشتناک است. بنابر نقل جراید و مطبوعات، سالانه در امریکا در اثر آمیزش زن و مرد به طور توافق، سیصد هزار نوزاد بی پدر متولد میشود و بدین ترتیب تکلیف جامعهی بشری در صد سال دیگر روشن است. از این نظر، اسلام آمیزش زن و مرد را بدون ازدواج به کلی ممنوع کرده و هزینهی زندگی بچه را به عهدهی پدر گذاشته، او را مسئول زندگی فرزند شناخته است.[2]
پاسخ به یک شبهه
برخی شبهه کردهاند که چرا اسلام این محدودیت را ایجاد کرده است؛ در حالی که از طریق روابط جنسی و عاشقانه میتوان به خدا نزدیک شد، یا از طریق فوق بهتر میتوان خدا را شناخت؟ به عبارت دیگر، اگر بخواهیم به عشق حقیقی برسیم، باید از طریق عشق مجازی وارد شویم و بدون عشق مجازی، وصول به عشق حقیقی محال است.
پاسخ شبهه این است که مفهوم عشق در فرهنگ اسلام، از هواپرستی و ارضای غرایز حیوانی انسان کاملاً جداست. برای نسل جوان جامعهی اسلامی باید این مسئله روشن و معرفت به این نکته حاصل باشد که عشق در فرهنگ دین، یک اصطلاح عرفانی است که بار معرفتی زیادی بر آن مترتب است و هرگز ادیبان و عارفان و حکیمان مسلمان، این واژه را در بُعد حیوانی و غرایز شهوانی انسان، محدود نکردهاند و با دقت و توجه در آثار منثور و منظوم ادبای مسلمان، این نکته به دست میآید که آنان هرگز میل به شهوات و هواهای نفسانی و زنبارگی را تعبیر به عشق نکردهاند؛ البته گروهی شاعرنما عباراتی را تحت عنوان شعر در این زمینه ردیف کردهاند که آن دسته، نه شأن و شخصیت شاعری داشتهاند و نه بار معرفتی.
البته برخی از ایشان به تبعیت از شاعران اعراب جاهلی، معنای عشق را در روابط جنسی و بُعد حیوانی محدود نمودهاند؛ چنان که یکی از مورخان میگوید: عشق عرب جاهلی در سه چیز خلاصه میشد: شعر و شراب و جنگ.[3]
برای روشن شدن مطلب و رفع هرگونه ابهام در این که عشق مجازی به معنای هوسرانی نبوده و آنچه که در آثار و عبارات حکما و ادبا و عرفا آمده، غیر از آن چیزی است که برخی از منحرفان برای اغوای جوانان مطرح مینمایند، به نمونههایی از نثر و نظم آن بزرگان به طور اجمال اشاره میشود:
عشق، میل مفرط و شدت در دوستی را گویند. این لفظ مشتق از (عشقه) است که در میان عرب، گیاهی را گویند که به دور درخت میپیچد و آب آن را میخورد و رنگ آن را زرد میکند و برگ آن میریزد و بعد از مدتی درخت خشک میگردد. عشق هم، چون به کمال برسد، قوای انسانی را ساقط کند و حواس را از کار بیندازد و طبع را از غذا باز دارد و عاشق از صحبت غیر دوست ملول و رنجیده شود.[4]
چنان که قرآن این حالت را وصف مؤمنان واقعی قرار داده و میفرماید:
وَالَّذینَ آمَنُوا اَشَدُّ حُبّاً لِلّهِ؛ و آنان که ایمان به خدا آوردهاند عشق و علاقهی بیشتری به او دارند.
چون که میدانند جز ذات پاک او هیچ منبعی برای کمال وجود ندارد، بنابراین غیر او را لایق عشق و محبت نمیدانند.[5] نظامی در تأیید همین معنا میگوید:
عشق آیینهی بلند نور است شهوتزحسابعشق دور است.
مولوی در بیتی بسیار زیبا چنین سروده است:
یعنی هیچ چیز جز حب به ذات الهی را عشق نمینامند.
و یا در جایی دیگر گفته است:
عاشقی پیدا است در زاری دل نیست بـــیماری چو بیماری دل
علت عاشق زعلتها جداست عشق اسطرلاب اسرار خدا است
عطار گوید:
تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشق
عاشقم بر عشق و هرگز نشکنم پیمان عشق
تا حدیث عاشقی و عشق باشد در جهان
نام من بادا نوشته بر سر دیوان عشق
حافظ میگوید:
زعشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خط چه حاجت روی زیبا را؟
ملا احمد جامی میگوید:
عشق بازی کار هر دیوانه نیست شمع سوزی کار هر پروانه نیست.
امام خمینی میفرمایند:
عاشقم عاشق و جز وصل تو درمانش نیست
کیست زین آتش افروخته در جانش نیست.
جز تو در محفل دلسوختگان ذکری نیست
این حدیثی است که آغازش و پایانش نیست.
و در جای دیگر چنین سرودهاند:
عاشق روی توام دست بدار از دل من
به خدا جز رُخ تو حل نکند مشکل من.[6]
ملا عبد الرزاق کاشانی در شرح منازل السائرین خواجه عبد الله انصاری گوید:
سرّ تفاوت ظاهری کلام حکما و عرفا در مدح یا ذم عشقِ صوریِ ظاهری در این است که عشق صوری، گاه، منبعث از شهوت و گاه، توأم با عفت و پاکدامنی است.[7]
آنچه از عبارات و بیانات عرفا و حکما میتوان به دست آورد، این است که آنها هرگز از مفهوم عشق، معنای هوسرانی و شهوترانی را منظور نداشتهاند و مقصودشان از عشق زمینی و مجازی که پلی است برای دست یافتن به حقیقت این معنا نمیباشد؛ بلکه مرادشان از عشق مجازی و زمینی، عشق و حب به انبیا و اولیا و اهل بیت(ع) است که مَعبری است برای عشق حقیقی که عشق به ذات ربوبی است؛ چنان که آن عارف وارسته فرمودهاند:
عشق دلدار چنان کرد که منصور منش
از دیارم به در آورد و سر دارم کرد.[8]
چرا مرد میتواند چهار زن بگیرد ولی برای زن چنین حقی وجود ندارد؟
یکی از شبهاتی که در برخی محافل علمی بر اسلام وارد کردهاند، مربوط به تعدد زوجات است. گفتهاند که چرا اسلام اجازه داده است که یک مرد بتواند چهار زن بگیرد؛ ولی این اجازه به زن داده نشده و داشتن بیش از یک شوهر، ممنوع و حرام شمرده شده است؟
این پرسش، پرسشی نیست که امروزه طرح شده باشد، بلکه از روایات وارده در این زمینه به دست میآید که در عصر حضور معصومین(ع) نیز چنین پرسشی مطرح بوده است. برای ما که معتقد به تعالیم و احکام اسلام هستیم، آنچه که در متون دینی آمده، پذیرفته شده است؛ چرا که یقین داریم که هیچ یک از دستورات اسلام، بدون حکمت و مصلحت نیست. اما به خاطر روشن شدن مسئله و پاسخ به پرسش، لازم است که بدترین پرسش را با منطقیترین صورت پاسخگو باشیم و این از سیرهی پیشوایان دین ماست که به پیروان خود تعلیم دادهاند.
در زمان امام رضا(ع) شخصی همین سؤال را از امام(ع) میپرسد و امام در پاسخ میفرماید:
علت این که مرد میتواند چهار زن بگیرد ولی زن نمیتواند بیش از یک شوهر داشته باشد، این است که مرد اگر چهار زن هم داشته باشد، فرزندی که هر یک از آنها بیاورد فرزند اوست؛ ولی زن اگر دو همسر یا بیشتر داشته باشد، فرزندی که به دنیا میآورد، معلوم نمیشود از کدام شوهر است؛ زیرا همهی شوهران در همخوابگی با او شریکند و در نتیجه، بدیهی است که در چنین وضعی، هم روابط نَسَبی به هم میخورد و هم در مسئلهی ارث اشکال پدید میآید و سرانجام، معارف را نیز تباه میسازد.
در حدیث دیگری از امام صادق(ع) وارد شده که فرمودند:
خدا غیرت را به مردان داد و به همین جهت بر زنان حرام کرده است که با غیر همسرشان رابطه داشته باشند.
علامه (ره) با توجه به روایات وارده و احادیثی که در ذیل آیات مربوط به این موضوع در سورهی نساء آمده است، میفرمایند:
این حکم اسلام با توجه به رعایت حکم فطرت میباشد و آن چه که اسلام در این زمینه میگوید با آن چیزی که تمدن غرب آن را تبلیغ میکند، بسیار متفاوت است. چون اسلام با شرایط خاص و رعایت عدالت و حفظ موازین شرع این مسئله را تجویز نموده است؛ برخلاف غربیها که این عمل را چون حیوانات در جامعهی خود رواج دادهاند و در عین حال به تعدد زوجات اجازه ندادهاند.[9]
برخی از دلایل علمی نیز در این حکم وجود دارد که ایشان در بحثِ علمیِ تفسیر المیزان، در ذیل آیهی دوم سورهی نساء بیان داشتهاند که در این جا برای رعایت اختصار از بیان آن معذوریم. در میان روایات این باب، نکتهای که جالب توجه است این است که در برخی نصوص روایی وارد شده است که بیشترِ فرزندانِ سفیه و نادان از خانوادههایی متولد میشوند که والدین آنها، خصوصاً مادر خانواده، فرد هوسران و شهوتپرستی است، چون فرزندان، بیشتر، از مادر ارث میبرند.
پس هیچ تردیدی در این نیست که همهی احکام اسلام، بر پایهی حکمت و علتی بنا نهاده شده است که علم، به برخی از آنها دست یافته و بسیاری از آنها هنوز هم مجهول مانده است.
البتّه، پاسخ مسئله همان است که امام رضا(ع) فرمودند و لیکن شاید گفته شود که کلام امام(ع) از حیث عقلی قانع کننده نیست.
این اشکال تا حدّی پذیرفته است؛ به جهت اینکه امام(ع) حکمت مسئله را بیان فرمودهاند نه علت آن را. و آنانکه با تعالیم ادیان آشنایی دارند،
به خوبی میدانند که بسیاری از دستورات دینی، در هر مکتبی، تعبدی محض است و عقل و استدلالات عقلی را در آن راهی نیست.
آنان که دارای روحیهی تعبد پذیری هستند، چون پیشوایان دین را معصوم و مصون از خطا و گناه، و عمل حرام را دارای مفسدهی شدیده میدانند، بدون چون و چرای عقلی از آن دوری میجویند.
چرا در امر فحشا، زن بیش از مرد مورد سرزنش قرار میگیرد؟
یکی از پرسشهایی که مطرح است این است که در امر فحشا، با این که زن و مرد به صورت مساوی شریک هستند، ولی زن بیشتر مورد سرزنش و نکوهش قرار میگیرد؛ چرا؟
برخی این اشکال را تقویت نموده و میگویند اگر مرد قویتر است، پس او باید بیشتر در مقام کنترل خود برآید و اگر زن و مرد مرتکب عمل زشتی شدهاند، مرد لایق سرزنش بیشتری است تا زن.
این اشکال، قبل از این که به اصل دین بازگردد و ناشی از شناخت و معرفت به تعالیم دین باشد، از عادتها و سنن غلط در جوامع دینی سرچشمه میگیرد.
هرگز در متون دینی نیامده است که در ارتکاب اعمال خلاف دین، جنس زن باید بیشتر از مرد مورد مذمّت واقع شود. در این گونه اعمال که جامعهی انسانی را تهدید و ارکان نظام اجتماعی را متزلزل میکند، اسلام برای زن و مرد، مجازات مساوی در نظر گرفته است و این که در برخی از موارد، عرف مردم، در یک عمل خاص، گناه فردی را شدیدتر از دیگری میبیند، ناشی از جایگزینی سنتهای قومی و قبیلهای به جای سنتهای دینی است. باید تلاش نمود نخست، سنن غلط را از بین برد و سپس با خرافهزدایی، زمینهای را برای اجرای تعالیم واقعی دین فراهم نمود. پس پاسخ این پرسش این است که چنین چیزی در اسلام وجود ندارد که زن بیش از مرد مورد سرزنش واقع شود؛ البته تفکر اعراب جاهلیت قبل از اسلام همین بوده است و برخی از مفسران در تعلیل زنده به گور کردن دختران در میان برخی از اقوام عرب، وجود همین اندیشه را دخیل میدانند. نظر صاحب تفسیر المیزان نیز همین است. ایشان ضمن بحثی طولانی دربارهی هویت زن در اسلام، میفرمایند:
از بقایای خرافات اعراب جاهلی بعد از اسلام این است که اگر زن و مرد مرتکب عمل زشت زنا گردند، ننگ در دامن زن تا ابد میماند؛ هر چند هم توبه کرده باشد، ولی دامن مرد ننگین نمیشود هر چند که توبه هم نکرده باشد. باید دانست که اسلام این عمل نکوهیده را هم برای زن ننگ میداند و هم برای مرد، و هر دو را مستحق عذاب و عقوبت میداند.[10]
پس اگر تفکری باطل و فرهنگی ناصواب در میان گروهی از مردم جامعهی اسلامی، رایج باشد، نباید آن را به نام دین تمام کرد. مقررات اجتماعی اسلام بسیار دقیقتر از آن چیزی است که برخی بخواهند به آسانی بر آن خدشه وارد نمایند. برخی از مقرراتِ شرعِ مقدسِ اسلام دربارهی زن و مرد، متفاوت است؛ اما این تفاوتها روی حکمتهای خاصی است که اندیشه و عقل بشری به سختی میتواند به سرّ و حکمت آن پی ببرد. در فرهنگ اسلام، ملاک ارزش انسان، قرب الهی و عفت و پاکدامنی است و هر آن کس که به این ملاکها نزدیک شود، گرامی است و آن که از تعالیم الهی سرپیچی نماید، در میان مسلمین ارزشی ندارد، چه مرد باشد و چه زن؛ پس جنسیت، معیار ارزش و ضد ارزش بودن نیست، بلکه تقوا و خدا ترسی، میزان و معیار است.
ادامه در قسمت دوم