آیا ورود اسلام به ایران، با جبر و زور سرنیزه نبوده است؟ در این که ایران توسط نیروى نظامى اسلام فتح شد، شکى نیست؛ ولى سؤال این است که آیا آیین اسلام، با زور سرنیزه به ملت ایران تحمیل شد و انتخاب و آزادى در بین نبوده است؟ گاهى کسى را اسیر مىکنند و به اجبار چیزى را بر او تحمیل مىکنند؛ ولى گاهى کسى در اسارت به سر مىبرد؛ اما از نداى حق مطلع مىگردد و به آن جواب مىدهد و آزادانه، راهى را انتخاب مىکند. ایران نیز چنین است. حال با توجه به نبودن وسایل ارتباط جمعى فعلى، آیا پادشاهان ساسانى اجازه مىدادند که نداى اسلام، بدون جهاد، به گوش ایرانیان برسد؟ شکى نیست که قدرت ساسانى، همچون سدى پولادین، در برابر نداى اسلام قرار گرفته بود و براى این که مردم با اسلام آشنا شوند، راهى جز شکستن این سد نبود و این جاست که قرآن مجید مىفرماید: «اگر صلحا و پاکدلان در برابر ستمگران نمىایستادند، هیچ معبدى براى عبادت خداى سبحان باقى نمىماند». این مسئله، اختصاص به پیامبر اسلام صلىاللهعلیهوآله ندارد. آیا نمرود با حضرت ابراهیم علیهالسلام کنار آمد؟ آیا فرعون به موسى علیهالسلام اجازه تبلیغ داد؟ آیا قیصر، حضرت عیسى علیهالسلام را آزاد گذاشت؟ آنها با همه معجزات و حقانیتى که از پیامبران مشاهده مىکردند، تا آخرین نفس با آنان مىجنگیدند. حال سؤال این است که بعد از شکستن این سد، در ایران چه پیش آمد؟ به نظر ما، وقتى ایرانیان با اسلام آشنا شدند، به دلایل زیر، این آیین را پذیرفتند: الف) در اصل مقابله با ارتش اسلام، ملت ایران، مقابله سرسختى از خود نشان نداد وگرنه، شکى نیست که ارتش اسلام با آن عِدّه و عُدّه ناچیز، نمىتوانست قدرت افسانهاى ایران را در هم بشکند. ب) وقتى اسلام وارد ایران شد، ایرانیان با همه وجود، به حمایت و ترویج اسلام پرداختند. ج) اقتدار ملت ایران به گونهاى بود که توانست حکومت را از بنىامیه به بنىعباس انتقال دهد و حکومت را از امین به مأمون منتقل کند و سرانجام، اعراب را از ایران اخراج کرده، حکومت مستقلى تشکیل دهد. اقتدار فرهنگى ایران نیز به گونهاى بود که توانست زبان وادبیات خود را حفظ کند؛ برخلاف سایر کشورها که وقتى به دست ارتش اسلام فتح شدند، زبان عربى، جایگزین زبان رسمى آنها شد که یکى از حامیان اصلى ائمه علیهمالسلام و فرزندان والاگهر پیغمبر صلىاللهعلیهوآله ایرانیان بودند. حال اگر ملت ایران، اسلام را براى خود یک آیین تحمیلى مىدانست، چرا پس از آن که استقلال یافت و دیگر قدرت اعراب را بر سر خود نمىدید، از آن دست نکشید؟ آنان، نه تنها اسلام را طرد نکردند، بلکه به شهادت تاریخ، اولین مروّج اسلام بودند. آیا این وفادارى و تجربه تاریخى، نشانگر آن نیست که از همان ابتدا، ملت ایران، اسلام را آزادانه برگزیده است؟ شاهد دیگر بر این که اسلام دین شمشیر نبوده است، سرایت و پذیرش اسلام در خاور دور است. اکنون، اندونزى، بزرگترین کشور اسلامى از نظر جمعیت به شمار مىرود و مالزى، یک کشور اسلامى است. در چین، فیلیپین و...، میلیونها مسلمان زندگى مىکنند. آیا اسلام با چه قدرتى، به درون این کشورها نفوذ کرده است؟ تاریخ نشان مىدهد که نفوذ اسلام در این کشورها، به وسیله تبلیغات فرهنگى و از طریق تاجران مسلمان صورت گرفته است و این، خود شاهد دیگرى است بر این که اسلام، دین زر و زور و تحمیل نبوده است. براى اطلاع بیشتر به کتابهاى زیر مراجعه کنید: 1. خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مطهرى. 2. تاریخ گسترش اسلام، سرتوماس آرنولد. 3. شناخت تحلیلى اسلام، یحیى نورى. 4. سیرى در تاریخ فرهنگ ایران، گروهى از نویسندگان. 5. ساخت دولت در ایران، غلامرضا انصافپور. 6. تاریخ اجتماع ایران، ج 2، مرتضى راوندى.
نظر بدهید
پنج شنبه 87/12/8 |
توسط : محمد نظام آبادی