تفسیر توحیدی حجاب

 

* یا ایُّها النَّبیُ قُل لِازواجِکَ و بَناتِکَ و نِساءِ المُؤمنینَ
یُدنینَ عَلیهِنّ مِن جَلابیبِهنَّ ذلکَ اَدنی اَن یُعرَفنَ فَلا یُؤذَینَ *
احزاب/59
 
در روابط انسانی باید آشکار و خلوت آدمها و محکم و متشابه زندگی آنها تفکیک شوند تا وحدت و همزیستی و صلح به وجود بیاید و جامعه از فساد دور شود. اصل تفاوتها در مردم تغییر ناپذیرند و برای وحدت ناچار باید تفاوتها را درک کرد و دانست که مردمان مرد و زن، پیر و جوان و کودک، زیردست و بالادست، دوست و دشمن و بیگانه وآشنا هستند.
می توانیم زن را درآفرینش به شب شبیه بدانیم و مرد را به روز! زن سکون و آرامش (روم/21)و لباس و پوشش(بقره/187) است و شب هم سکون و لباس(نباء/10) است. شب برخلاف روز که آشکار و روشن و مبصره است تاریک و محو است(اسراء/12). روز برای طلب وکسب (اسراء/12) و تلاش ومعاش (نباء/11) است و شب برای خواب و آرامش و آرام گرفتن.
روز در کسب هنر کوش که می خوردن روز
دل چون آینه در زنگ ظلام اندازد
 
کار در شب منع شده است چون پیروی از آنچه علم نداریم ممنوع است (اسراء/36). قیام و عمل وجهاد مال مرد است و اوست که بر زن قوّام است و زندگی و معاش را او تدبیر می کند. زن مثل شب است که زمینه گام محکم و سخن اقوم را برای مردان که تلاشی طولانی را در روز در پیش دارند (مزّمّل/6و7) فراهم می سازد و از دامن اوست که مرد به معراج می رود.
زن مثل یک راز است که باید برای اهل آن فاش شود. رازها اگر مخفی نگه داشته نشوند نابود می شوند. سخن راست اگر برای آن کس که ظرفیت شنیدنش را ندارد گفته شود انکار یا تفسیر به رأی می شود چون مکروه و ناسازگار است. زن یک موجود اسرارآمیز است! که اگر برای نامحرم مکشوف شود دست به دست میان مردمان نقل می شود و سرگردان و ولگرد افشا می گردد. آن گاه که حرمت شب نگه داشته نشود نامحرمان سوء استفاده می کنند و سنگ به جام می اندازند. پس در ادامه بیت قبلی حافظ می خوانیم:
باده با محتسب شهر ننوشی زنهار
بخورد باده ات و سنگ به جام اندازد
البته خوف افشا برای راز صدق می کند و گرنه چیزی که خود ظاهر و فاش است نیازی به پوشیده شدن ندارد. زن نیز نباید زینتش را آشکار کند جز آنچه که ظاهر است: اِلّا ما ظَهَرَ مِنها (نور/31). خوف افشا برای زنی صدق می کند که دارای اهل و خانواده باشد و نام و هویتی بر او باشد. چنین کسانی وقتی پوشش خود را کامل نکنند مورد تعرض نگاه بیگانگان (نامحرمان) قرار می گیرند و هویت آنها کمرنگ می شود. بیگانه وقتی پوشیده ای را مکشوف می بیند کسی را دیده است که برایش مثل راز است و در واقع با او مأنوس نیست تا آن را در جای خود بفهمد پس غیر عادی می بیند: خیره می شود، با التهاب و بدون آرامش درونی نگاه می کند، غیرمعقول می گوید و غیر معقول می شنود و ادبیات و غم و لبخندش مصنوعی و ناصادقانه می شود و ... اگر در دوسوی این ارتباط دو نفر انسان جدی و اهل صدق باشند «اذیت» می شوند و از اینکه با شخصیت واقعی آنها برخورد نشده است احساس عدم توازن و سرخوردگی می کنند. آدمی در این ارتباط اگر با خودش صادق باشد می فهمد که «شناخته نشده» است و در توهم ارتباط گرفته است چرا که بیگانه نمی داند که او کیست و چه می خواهد. این احساس آزاردهنده است و خستگی آور. در حالی که دیدار دوست نیروبخش و روح افزاست.
چشم پوشی و غضّ بصر برای جلوگیری از چشم چرانی و هرزه بینی است. مسئله دیدن نیست، مسئله ولنگاری چشم است که محرم و نامحرم را به هم می ریزد. از هرچه که ناسازگار با دین و مکروه قلب وناشناس برای عقل است باید چشم پوشاند (مصباح الشریعه، باب غضّ بصر). کسی که زیاد چشم می چرخاند محرم و نامحرم را با هم می بیند. محرم، محرمِ راز است وعیب ها را درک می کند و به آدم هدیه می دهد و ما نیز رازها و عیب هایش را می فهمیم و در جای خود می نهیم. ما به محض برخورد با چیزی انس نمی گیریم ومحرم آن نمی شویم.
زنان مؤمنین باید پوششان را کامل کنند. و هرکسی نشناسدشان تا شناخته شوند! و آزار نبینند(احزاب/59). این جمله پایه حجاب است: پوشش در عین حال که می پوشاند می شناساند! پوشش بیش از همه برای زن صاحب خانواده مهم است. شدت حجاب بقای بیشتری برای زن خانواده دار می آورد. بی حجابی و بدحجابی مثل این است که کاری بیش از توان زن را به او تحمیل کنیم. در حالی که زن ریحانه است و قهرمان نیست: إنَّ المَراه رِیحانه لَیسَت بقَهرمانه (نامه 31 نهج البلاغه). زن مثل گل است و باید در جای خود بماند و بو بدهد. بردن گل به هرجا و دادن گل به هرکس آن را پژمرده می کند. حجاب زن بودن زن را تضمین می کند.
در اینجا لازم است به زن به عنوان مادر نگاه کنیم:
زن مظهر خانواده است و به عبارت دیگر «مادر» است. مادر مثل حوض کوثرمحل وحدت فرزندان است ونقطه جمع شدن وانتشار فرزندان است. مادر وحدتی است که لازمه کثرت است و اگر مادر نبود کثرت هم نبود. ام الکتاب جایی است که کتاب در آن خلاصه و مجمل است و از آنجا کتاب تفصیل پیدا می کند. اگر مادر نباشد فرزندان مثل مردانی که شب آرامی نداشته اند در روز پریشان می شوند. فرزندان در روز به نام پدر شناخته و آشکار می شوند و عمل می کنند و به راه پدر (مله ابیکم) می روند اما مادر مهمتر است: اول مادر دوم مادر سوم مادر و بعد پدر! (کافی ، باب احترام به والدین).
فاطمه (سلام الله علیها) مادر است و کوثر و امّ المؤمنین و سیده زنان و بهترین شب ها. فاطمه کوثر است و کوثر کثرات است (مصباح الهدی، ص295). امّ المؤمنین که کنینه حضرت است هم به معنی خانه ای است که مؤمنین آنجا به هم می رسند. طوبا درختی است در خانه زهرا که هر شاخه اش در خانه یک مؤمن است (طوبای محبت، ج1، ص193). مادر را نمی بینیم چون در واقع وجود فرزندان اوست. همانطور که به امّ الکتاب جز پاکان نمی رسند به امّ المؤمنین هم جز محرم نمی رسد. مادر مخفی و لطیف است. «خانم زهرا خودش لیل است. لیل چیز کمی نیست قرآن هرجا لیل می گوید مراد زهراست که بین شیعیان و محبین و خود ائمه مخفی است. لیل است و ثبات آور» (طوبای محبت، ج1، ص78). خود حضرت گفته اند که بهترین زنها مخفی ترین آنهاست. حضرت بهترین زنهاست و بهترین زنها بهترین شبهاست و بهترین شبها شب قدر است و می گویند فاطمه (سلام الله علیها) لیله القدر است. شأن حضرت زهرا این است که مخفی باشد (طوبای محبت، ج1، ص78). حتی قبر او!