| ||||
بهتر است که سؤال شما را به این ادعا بر گردانیم که: در آیات قرآن نشانی ازتعیین مجازات برای بیحجاب دیده نمی شود و علاوه در تاریخ اسلام هم اثری از مجازات افراد بیحجاب و یا بد حجاب توسط پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمه ی معصومین، یافت نشده است. اما باید بگوئیم که : این دو ادعا از چند جهت مورد اشکال است: اولاً: نیافتن موردی برای مجازات دلیل بر نبودن حکم شرعی در رابطه با بیحجابی یا بدحجابی نیست زیرا اینگونه نیست که همه احکام شرعی و نیز مجازاتهایی که از ناحیه شرع برای متخلفین در نظر گرفته میشود در قرآن آمده باشد. بلکه عمده احکام مستفاد از سیره و سنت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ است که خود تفسیر واقعی آیاتند و سنت هم به عنوان یک منبع شرعی بالاتفاق از حجیت برخوردار است. ثانیاً: اگر نبودن حکم مجازات بیحجاب در قرآن، دلیل عدم جواز مجازات بیحجاب در جامعه اسلامی است، پس مجازات روزه خوار و... نیز نباید مستند شرعی داشته باشد درحالی که چنین چیزی نیست. ثالثاً: حکم مجازات بیحجاب و بدحجاب به مقتضای دلالت آیه شریفه«اِنَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ فِی الدُّنْیا وَ اْلآخِرَةِ وَ اللّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»[1]مبنی بر حرمت شرعی اشاعه فحشا و ثبوت مجازات دنیوی و اخروی برای مرتکب آن، و با توجه به آنکه مخالفت حکم خداوند در هیئت بی حجابی از مصادیق بارز فحشا است، حکم مجازات دنیوی بی حجاب[2]، ثابت است.[3] رابعا: در حوزه تبیینهای خرد (نه کلان) از رفتار منحرفانه رویکرد عرضه و تقاضا از اهمیت خاصی برخوردار است و شواهدی از متون دینی آن را تائید میکند. این رویکرد، رابطه منحرفانه و کجروانه را به صورت بازار عرضه و تقاضا تصویر میکند و فرد کجرو را در جایگاه «عرضهکننده» مینشاند، یعنی فرد منحرف و آسیبساز را شاخص بخش «تقاضا» و بزهدیده (کسی که از رفتار انحرافی آسیب میبیند) را شاخص بخش «عرضه» قلمداد میکند؛ بدین معنا که آنچه فاعل حقیقی کجروی در بازار جرم و کجروی دارد، صرفاً آمادگی و انگیزه و گاه ابزار لازم برای این کار است؛ در مقابل، آنچه فرد بزهدیده عرضه میدارد، آسیبپذیر نمایاندن خود و ایجاد این باور در فرد منحرف است که میتواند انگیزه و توانمندیش برای هنجارشکنی را به فعلیت برساند. برای مثال در حوزه روابط بین مرد و زن، به طور قطع هیچ جامعهای را نمیتوان یافت که در این مورد کاملاً فاقد هنجار و قواعد رفتاری باشد. نقض این هنجارها نیز بسته به اهمیت هنجار نقض شده، واکنش متناسب با خود را در پی خواهد داشت. برطبق نظریهعرضه و تقاضا، در راستای حفظ هنجارها، حریمها و ارزشهای حاکم بر جامعه و نیز به دنبال راهکارهایی برای کاهش یا حذف انحرافات علاوه بر اینکه مجازات متوجه فرد منحرف میشود، شخص بزهدیده هم (که در این موارد معمولاً جنس زن است)، از این سرزنش و سیاست در امان نمیباشد، چرا که او هم صرفاً منفعل نبوده است. چون زنان به علت مطلوبیتهای طبیعی که خواهناخواه در ظاهر و جسم خود، در نظر مردان دارند و نیز به علت مطلوبیتها و جذابیتهایی که میتوانند آگاهانه یا ناآگاهانه (براساس تربیت نادرست) به رفتار خود در منظر مردان ببخشند، در بخش عرضه قرار میگیرند. این در حالی است که در وضع عادی، جذابیتها و مطلوبیتهای مردان برای زنان از سنخ امور ظاهری و جنسی نیست و از این لحاظ آنان عرضه کننده نیستند بلکه متقاضی هستند. بنابراین، هرقدر این اقسام زیباییها از جانب زنان، بیشتر در دسترس مردان باشد، به معنای عرضه بیشتر آنها در برابر انظار متقاضیان است. اقتضای چنین وضعی، بیانگر این پیام (هرچند معمولاً ناخواسته) از جانب زنان بالقوه بزهدیده به مردان بالقوه کجرو است که آنها به راحتی به این نوع زنان دسترسی پیدا کنند. در این صورت امکان نقض هنجار سهلتر و کمهزینهتر میگردد. آنچه در این میان مانع بروز کنش کجروانه میشود، یکی هزینه بالای کجروی به علت مجازات سنگین قانونی یا اجتماعی و دیگری، کاهش آگاهانه یا ناآگاهانه عرضه از طریق وجود الگوهای رفتاری صحیح در میان زنان است و یکی از راههای کاهش عرضه، رعایت حجاب به معنای عام آن (پوشش اندام و زباندار نبودن رفتار) است، چرا که فرصتهای هنجارشکنی را از دست کجروان میگیرد. پرواضح است که اعتبار گزارههای دینی اسلام، از اعتقاد به مبدأ وحی نشأت میگیرد، اما اطلاع از نظریاتی که حاصل تلاش و کاوش عقل بشری برای حل مشکلات زندگی و اصلاح راههای رفته است، میتواند به فهم بهتر و روشنتر گوهرهای گرانبهایی که منبع وحی در اختیار دینداران قرار داده، کمک شایان نماید. محدود شدن تقاضا و عرضه در قرآن: محدود شدن تقاضا 1)- پوشش قرآن در این زمینه می فرماید: «یحفظن فروجهن و لایبدین زینتهن الا ما ظهر منها و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن»[v]، «و زیور خویش آشکار نکنند، مگر آنچه پیداست و سرپوشهای خویش بر گریبانها بزنند.» در فراز انتهایی این آیه، دستور دیگری به عنوان مکمل حجاب شرعی ذکر شده است: «و پای به زمین نکوبند که زیورهای مخفیشان دانسته شود.» زنان عرب معمولاً خلخال به پا میکردند و گاه برای آنکه بفهمانند که زینتی قیمتی به پا دارند، پای خود را محکم به زمین میکوبیدند. مضمون این نهی را میتوان توسعه داد وهر آنچه عرضه و خودنمایی زن تلقی میشود، مانند استعمال عطرهای تند و آرایش در چهره را میتوان ممنوع دانست. موارد استثنائی
نتیجه اینکه: از ملاحظه آیات قرآن به دست میآید که در قرآن بیش از همه بر حفاظت زنان از خود در پوشش، رفتار، سخن و ...، و تأثیر آن در پیشگیری از وقوع انحراف در مرحله عمل (و حتی در مرحله نیت و خطورات ذهنی) تأکید شده و فقط در یکی از این آیات به راهکار کنترل از طریق اعمال زور و سیاستهای بازدارنده راهنمایی شده است. همین امر به ما نشان میدهد که در یک جامعه اسلامی، برابر تعالیم دینی و نتایج تحقیقات جدید علمی، در امر کنترل انحرافات اجتماعی و اخلاقی در روابط زن و مرد، نقطه تأکید باید بر مقاومسازی بزهدیدگان (زنان) در برابر افراد آماده جرم و انحراف و کنترل عرضه در برابر افراد متقاضی، از طریق کار فرهنگی سنجیده و بلند مدت در زمینه ترویج معنای صحیح حجاب صورت گیرد[xiii]، و البته همانطوری که بیان شد نباید اینگونه تلقی کرد که در دو حوزه ی عرضه[xiv] و تقاضا[xv]، اعمال زور از هیچ جایگاهی برخوردار نیست. خامسا: همانگونه که معلوم گشت بی حجابی از محرمات الهی محسوب می گردد و طبق قاعده هر فعل حرامی قابل تعزیر است و تعزیر نیز با نظرِ حاکم است، یعنی از دیدگاه فقهی حاکم شرع می تواند برای جلوگیری از گسترش محرمات الهی و بالخصوص بی حجابی، مجازات وضع کند و لو اینکه این مجازات در زمان پیامبر(ص) اعمال نگشته باشد. البته اینکه چرا پیامبر(ص) در مورد بی حجابی مجازات تعزیر را اعمال نکرده است ،میتواند خود موضوع تحقیق جداگانه ای گردد، آیا زمینه برای اجرای این کار وجود نداشته است ؟ یا جامعه ی آنروز بگونه ای بوده که نیازی به اعمال مجازات نبوده است و در واقع جرمی از این دست در آن دوران انجام نمی شده است و بعبارت دیگر به جهت شرائط فرهنگی حاکم بر آن روزگار زنان خود را موظف می دیدند که حجاب را رعایت کنند. بهر حال نمی توان به جهت فقدان نص شرعی بر مجازات معین در باب حجاب مثل آنچه که در قصاص آمده است، عدم شرعی بودن مجازاتهای حکومتی و اجتماعی بودنِ حکم حجاب را استنباط کرد، زیرا اصلا حجاب در ارتباط با دیگران معنا پیدا می کند و از این جهت، شان اجتماعی آن تحقق می یابد. نویسنده ای در این باب می گوید: مسئلة حجاب زن اگر در ارتباط با خودش باشد (در منزل، با محارم، در تنهایی و...) دخالت در آن شرعاً بیوجه و عقلاً نامعقول است و ورود دولت در این حدود نیز به نظام توتالیتری منجر میشود. اما از آنجا که مسئلة حجاب در ارتباط با دیگران موضوعیت داشته و تأثیر و تأثر و تبعات جدی بر آن بار است، بیتوجه بودن قانونمداران و جامعه نسبت به آن معقول نیست.[xvi][1]. نور / 19. [2]البته علامه ی طباطبایی در تفسیر گراسنگ المیزان ج 15 ذیل این آیهی شریفه میفرماید: قوله تعالی : « إن الذین یحبون أن تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا ... اگر این آیه با آیات راجع به افک نازل شده باشد و متصل به آنها باشد و مربوط به نسبت زنا به مردم دادن و شاهد نیاوردن باشد ، قهرا مضمونش تهدید تهمت زنندگان است ، چون افک از مصادیق فاحشه است ، و اشاعه آن در میان مؤمنین به خاطر این بوده که دوست میداشتند عمل زشت و هر فاحشهای در بین مؤمنین شیوع یابد.پس مقصود از فاحشه مطلق فحشاء است ، چون زنا و قذف و امثال آن ، و دوست داشتن اینکه فحشاء و قذف در میان مؤمنین شیوع پیدا کند ، خود مستوجب عذاب الیم در دنیا و آخرت برای دوست دارنده است.و بنابر این ، دیگر علت ندارد که ما عذاب در دنیا را حمل بر حد کنیم ، چون دوست داشتن شیوع گناه در میان مؤمنین حد نمیآورد ، بله اگر لام در الفاحشة را برای عهد بدانیم ، و مراد از فاحشه را هم قذف تنها بگیریم ، و حب شیوع را کنایه از قصد شیوع و خوض ودهن به دهن گرداندن قذف بدانیم ، در آن صورت ممکن است عذاب را حمل بر حد کرد. ولی سیاق با آن نمیسازد.علاوه بر این قذف به مجرد ارتکاب حد میآورد ، و جهت ندارد که ما آن را مقید به قصد شیوع کنیم ، و نکتهای هم که موجب این کار باشد در بین نیست.ترجمة المیزان ج : 15 ص : 133.134 اما در مقابل گرهی از مفسرین معتقدند: " آنها عذاب دردناکی در دنیا دارند" ممکن است اشاره به حدود و تعزیرات شرعیه ، و عکسالعملهای اجتماعی ، و آثار شوم فردی آنها باشد که در همین دنیا دامنگیر مرتکبین این اعمال میشود ، علاوه بر این محرومیت آنها از حق شهادت ، و محکوم بودنشان به فسق و رسوائی نیز از آثار دنیوی آن است.و اما عذاب دردناک آخرت دوری از رحمت خدا و خشم و غضب الهی و آتش دوزخ میباشد. تفسیر نمونه ج : 14 ص : 404 با این حال باید توجه داشت که این آیه عذاب دنیوی را برای کسانی قرار داده است که اشاعه ی فحشاء می کنند ،و اگرچه واژه فاحشه به لحاظ مفهوم لغوی منحصر به انحرافات جنسی و آلودگیهای ناموسی نیست و به معنای مطلق رفتار وگفتار زشت ،می آید اما برای استدلال به این آیه باید بی حجابی بگونه ای باشد که از مصادیق اشاعه ی فحشاء محسوب گردد نه فحشاء. [3]برای آگاهی بیشتر رجوع شود به مقاله ی بی حجابی و مبنای حکم مجازات، علیرضا عظیمی فر [iv]نور،30«قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم اِنّ الله خبیر بما یصنعون.» [v] همان، 31. [vi]همان. [vii]همان. [viii]همان، 61. [ix]- احزاب، 60-58. [x]- همان، 33. [xi]نور، 31. [xii]احزاب، 33. [xiii]برای آگاهی بیشتر رجوع شود به : مقاله ی بدحجابی در نگرش جامعهشناختی ، مهدی صفار دستگردی، فصلنامه کتاب زنان /شماره 22 سلیمی، علی؛ داوری، محمد: «جامعه شناسی کجروی»، کتاب اول، پژوهشکده حوزه دانشگاه، قم، 1380. لیتل، دانیل: «تبیین در علوم اجتماعی»، عبدالکریم سروش، مؤسسه فرهنگی صراط، چ اول، 1373. پرسش ها و پاسخ های برگزیده، ص 168 نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، انتشارات پارسایان، چ اول، 1382 ش. المیزان، طباطبایی، سیدمحمدحسین، ج 16، 361 و ج 15، ص 120-125، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1362 ش. جواهرالکلام، محمدحسن نجفی، داراحیاء التراث العربی، کتاب النکاح، ج 9، ص 75. اسباب النزول، علی بن احمد واحدی نیشابوری، ص 245، چاپ دارالکتب العلمیه، چاپ 1402 و نیز تفاسیر معتبر. مسئله حجاب، مطهری، مرتضی، انتشارات صدرا، چاپ 53، آذر 1379 ش. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ شانزدهم، تاریخ نشر، 1378 ش، ج |
نظر
دوشنبه 87/7/15 |
توسط : محمد نظام آبادی