سیر تحول حجاب; بایدها و نبایدها از سید صادق سیدنژاد
نویسنده پس از بیان مقدمهاى در باب ضرورت حجاب به تحولات پوشش زنان در جهان مىپردازد: به گواهى اسناد معتبر تاریخى، برخوردارى از پوشش مناسب و پرهیز از بدننمایى و داشتن احساس شرم و مهم تلقى کردن عفت، صفت مشترک تقریبا تمام جوامع در طول تاریخ بوده است . این پافشارى بر پوشش مناسب در همه اعصار، فطرى بودن میل به پوشش، و احساس نیاز به برخوردارى از کرامت را به اثبات مىرساند . البته تفاوتهاى فراوانى در نوع پوشش جوامع مختلف، در طول تاریخ، به چشم مىخورد که از اوضاع اجتماعى، اقتصادى، جغرافیایى و ... جوامع برمىخاسته است . پس از وقوع انقلاب صنعتى در اروپا، جهانبینى و نظام ارزشى حاکم بر جوامع غربى بهطور کلى دگرگون شد و تفسیر و تعریف جدیدى از جهان، انسان و ارزشها ارائه گشت . از آنجا که جهانبینى فرد در تمام جنبههاى زندگى او تاثیر مستقیم دارد، این رویداد بر نوع پوشش زنان نیز اثر نهاد . در تعریف جدید از انسان، انجام هر کارى به او اجازه داده مىشد; چرا که انسان و برآورده شدن خواستها و اشباع غرایز او مبناى همه چیز دانسته مىشد . در نتیجه این تغییر نگرش، دیگر به لباس به مثابه وسیله پوشش و حفظ عفت و آراستگى نگاه نمىشد، بلکه از آن به منزله ابزارى بهره گرفته شد که مىتواند زیبایىهاى تن را هر چه بیشتر به نمایش بگذارد .
از سویى، تداوم حیات نظام سرمایهدارى، در تولید و مصرف بیشتر است، و ازاینرو همه کوششها، در جهت داغ نگاه داشتن بازار مصرف است . از جمله امورى که مورد سوء استفاده این نظام اقتصادى واقع شده است، پوشش و نوع لباس زن و مرد غربى است . استعمارگران، پس از آنکه دریافتند یکى از موانع مهم در مسیر اهداف آنان در جوامع مختلف، اعم از اسلامى و غیراسلامى، پوشش مناسب رایج در این جوامع است، بر آن شدند که نوع پوشش مردم را در این جوامع تغییر دهند . آنان از این طریق دو هدف عمده را دنبال مىکردند: فراهم ساختن زمینههاى گسترش فساد و فحشا، و در نتیجه، بازماندن مردم از اندیشیدن به مصالح خویش; ایجاد بازار مناسب براى تولیدات کارخانجات غرب .
کیهان، 17/10/81