ادامه مطلب بخش اول
11. نیز فرمودند: کسی که زن میگیرد، باید احترامش کند.
12. فرمودند: تعجب میکنم از آن کسی که همسرش را بیجا میزند: با این که خود، به این کتک سزاوارتر است.
ملاحظه میکنید که بر خلاف تصور شما تعداد روایاتی که سفارش زن را به مرد نموده است، زیاد است. البته ما به تعداد کمی از آنها اشاره نمودیم.
خواهر عزیز! آیینی که در مورد زن چنین سفارشاتی داشته و او را از نظر سرشت و خلقت همانند میشمارد، و حسن معاشرت و احترام به او را از وظایف قطعی مرد میداند، شایسته نیست که چنین مورد بیمهری و قهر و تهاجم واقع گردد.
این که گفتهاید: «مردان بر زنان سروری دارند» و چنین برداشتی از کلمة «قوّام» در الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسأِ نمودهاید صحیح نیست بلکه مقصود این است که، مردان در امور مالی،اقتصادی و خانوادگی، سمت مسؤلیت و سرپرستی را دارند; چه این که زنان به علت شرایط خاص جسمانی و سرپرستی امور منزل و مسئولیت امر توالد و نگهداری و سرپرستی اولاد، در کارها و مشاغل دشوار یا اموری که با جریانها و حوادث اجتماعی ارتباط دارد، کارآیی لازم را ندارند. و این یکی از خدمات بزرگ اسلام در مورد زنان است، که با برداشتن تکالیف دشوار، شرایط را برای انجام مسئولیت حساس و دقیق همسری به ویژه مسئولیت مادری، مهیا ساخته است.
علاوه بر این هرگز آیه نمیفرماید که تمام مردان بر تمام زنان برتری دارند بلکه منظور از رجال در آیه شوهران است و در مقابل زنانشان (همسرانشان)، یعنی; در خانواده، شوهر سرپرستی زن را دارد. نه این که تمام مردان نسبت به تمام زنان برتر هستند چون میبینیم که در خانواده مادر با آن که زن است نسبت به پسرش که مرد است حالت سرپرستی دارد و اطاعت امر و نهی او واجب است.
اگر علاوه بر امور تربیت اولاد و مسایل دوران حمل و زایمان، رضاع (شیردادن)، سرپرستی و رسیدگی به امور منزل، بارهای دیگری نیز بر دوش زن قرار میگرفت، مثل مشکلاتی که مربوط به تنظیم و ادارة امور مختلف زندگی است، قطعاً از عدالت و انصاف دور بود. و زنان نمیتوانستند به هر دو وظیفة خود چنان که باید عمل نمایند.
بر همین اساس، اسلام با تقسیم وظایف،کوشیده است تا آن چه با سرشت و طبیعت زن هماهنگ بوده و روحاً و جسماً با آن انطباق دارد، بر عهدة او قرار دهد. و آن چه با سرشت و ساختمان جسمی و فکری مرد منطبق است، در حوزة مسئولیت او قرار دهد.
پس میبینید در اسلام خبری از سرور بودن مرد نیست; و آن چه هست تقسیم وظایف است.
امروز، نیز در کشورهای پیشرفته خصوصاً ژاپن، زنها از سنگینی بار مسئولیت خارج از خانه، اظهار نگرانی فراوانی میکنند و لذا نهضتی به نام «نهضت بازگشت به خانه» در کشورهای صنعتی در حال توسعه است.
اما روایت علی (ع) به امام حسن مجتبی (ع) و نیز روایت رسول اکرم (ص):
اولاً: در مورد همة زنها نیست.
ثانیاً: نهی از مشورت با زنان در زمینة اموری است که زنها از آن اطلاع ندارند. نقص عقل هم در زن به معنای حماقت یا دیوانگی او نیست; بلکه منظور کم بودن اطلاعات و تجربیات آنها در امور کلی و اجتماعی و مسایل مربوط به کشور و غلبة احساسات است. آن هم به دلیل وضعیت خاص جسمی و روحی زن، عیب محسوب نمیشود.
اصولاً این دو روایت در یک نقطه مشترکند. و آن این که: میخواهند زنانی را که صلاحیت ورود در امور سیاسی و کشوری و جریانهای مختلف ندارند، متوجه مسئولیت خود ساخته، و از مداخلههای نابجای آنها جلوگیری کنند.
به علاوه دقت شود که عقل در روایات حداقل دو گونه است، اول: عقل معاش، که زنها در آن ضعف دارند یعنی; در امور اقتصادی و سیاسی و ... معمولاً ضعیف هستند.
دوم: عقل معاد، که منظور از آن راه کسب آخرت و عبادت است.
در این زمینة مهم ـ که اصل عقل هم همین است ـ شاید زنها از مردها قویتر باشند. چون برای درک معارف، احساسات قوی و لطیف بسیار کارساز است.
به هر حال مسلماً این روایات نمیگویند: مردان در امور مربوط به خانه و مدرسه و سرپرستی و انتخاب نام و رنگ و لباس فرزندان با همسران خود مشورت نکنند و در هیچ امری اجازة اظهار نظر به آنها را ندهند.
فرض کنید برادر متأهلی داشته باشید. بین خانوادة شما و خانم او شکرآب شده باشد; آیا شما صلاح میدانید برادرتان با همسرش در مورد رفت و آمد به خانة شما مشورت نماید؟
مسلماً دوست ندارید; زیرا به خاطر این کدورت، برادرتان را از رفت و آمد به منزل شما منع خواهد نمود. آیا شما به چنین مردانی حق میدهید یا از آنها به عنوان مردانی نالایق تعبیر میکنید؟!
خواهر عزیز، زنان معمولاً تحت تأثیر احساسات و عواطف خود نظر میدهند و غالباً فکر و عقلشان، مورد تهاجم حب و بغضها و نظرات آنی و زودگذر آنهاست; لذا لازم است هادیان معصوم بشریت، مردان و زنان را نسبت به این خطر آگاه سازند. و سر رشتة امور حساس را در معرض طوفان احساسات قرار ندهند.
خواهر عزیز! همین ترک نماز و قهر کردن با خدا آیا منشأیی جز احساسات تند و قضاوت عجولانه چیز دیگری دارد؟! شما که به خدا، قرآن، پیامبران، نبی اکرم (ص) و ائمه راستین (ع) اعتقاد داشته و آنها را دوست دارید، با دیدن چند روایت که معنای آن را درست متوجه نشدید، نماز را که پایة دین است ترک نمودید! آیا عقل، انسان را در این موارد به تحقیق و تعمق دعوت نمیکند؟
اگر شما به قیامت و معاد معتقدید چگونه مرتکب چنین معصیتی شدید؟ آیا پاسخ شما جز این است که بگویید با دیدن این روایات عصبانی شده، قلبم شکست و احساس بر من غلبه نمود، لذا نماز را ترک کردم! با این که میدانم از مهمترین واجبات دین بوده و ترک آن عقوبت سختی دارد.
در مورد ضعف ایمان به دلیل مسألة عادت ماهیانه، حضرت میخواهند هشدار بدهند که کمبود عبادت خود را که هر ماه هفت روز یا بیشتر و کمتر است، مورد توجه قرار دهند. در روایت آمده است زنان میتوانند این کمبودها را با وضو گرفتن و نشستن در جای نماز و اشتغال به ذکر و دعا و ... جبران نمایند چرا شما فقط یک روایت را میبینید؟!
اگر پیشوایان معصوم، زنان را ناپاک و ناقص میدانستند، چرا حضرت رسول اکرم (ص) آن قدر از حضرت خدیجه و حضرت فاطمه (س) قدردانی میفرمود؟ چرا دست دخترشان را میبوسید؟!
چرا علی (ع) از همسرش به عظمت یاد میکرد؟ چرا امام حسین (ع) در واقعه سهمگین کربلا، زینب (س) را به منزلة نایب خود قرار میدهد، و مسئولیت سنگین قافله سالاری خانوادة خود را به ایشان میسپارد؟
چرا قرآن کریم از زنان بزرگی چون مریم (س) و آسیه همسر فرعون به عنوان ضرب المثل فضیلت و عظمت تجلیل میفرمود؟
ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُو اِمْرَأَتُ فِرْعَونَ ... وَ مَرْیَمُ ابْنتَ عمران... خداوند برای کسانی که ایمان آورند همسر فرعون و حضرت مریم را مثل آورد.تحریم /11 و 10
پس معلوم میشود نقص ایمانی اولاً، کلی و همه جانبه نیست.
ثانیاً، این سخنان بیشتر جنبة تذکر و هشدار دارد.
ثالثاً، شامل حال همة زنان نمیشود.
رابعاً بسیاری از این نواقص قابل جبران است.
اما این که چرا شهادت دو زن به منزلة شهادت یک مرد است، علاوه بر جهاتی که گفته شد (مانند غلبة احساسات و عدم حضور مستمر زنان و ...) به این دلیل است که، در حفظ حقوق و مصلحت عمومی و در معرض خطر قرار ندادن جان و مال و ناموس مردم، جانب احتیاط رعایت شود. از سوی دیگر پذیرفتن شهادت یک مرد هم منوط به داشتن شرایط دقیقی است.
سفارش میکنیم در انتخاب کتاب و نویسنده بیشتر دقت کنید و چنین نیست که نوشتة هر نویسندهای صحیح و مطابق با دیدگاه اسلام باشد در این زمینه مطالعة کتاب «نظام حقوق زن در اسلام» نوشتة استاد مطهری (;) و «شرح نهج البلاغه ج 11» استاد محمد تقی جعفری (;) و کتاب «زن در آیینه جلال و جمال» آیةالله جوادی آملی را به شما توصیه میکنیم. ان شأالله شبهات شما را، در این زمینه برطرف میکند.
اما این که رسول اکرم (ص) در مورد زنان تعبیر به شیطان فرمودهاند، مسلم است زنان مفسدهجو و ناپاکدامنی که جامعه را در ورطة تباهی قرار میدهند، مراد بودهاند نه زنان عفیف و پاکدامن!
پیامبر اکرم (ص)، با زنان پاک و مؤمن نیز همچون مردان بیعت مینمودند. و قرآن کریم مکرر از اینگونه زنان به بزرگی یاد کرده است.
در مورد روایتی که فرموده است زنان را در غرفهها قرار نداده و به آنها کتابت یاد ندهید، اولاً: سند درستی برای آن یافت نشد.
ثانیاً: به فرض که سند آن را بپذیریم، به دستة خاصی از زنان اشاره دارد، زیرا در غیر این صورت روایتی که میفرماید: (طلب العلم فریضة علی کل مسلم) طلب علم بر هر فرد مسلمانی لازم است صحت پیدا نمیکرد; چرا که مقصود از فرد صرفاً مردان نیستند. و نیز اگر این گونه روایات صحیح باشند، با آیة شریفة: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذینْ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لایَعْلَمُونَ» کسانی که میدانند هیچ گاه با افرادی که نمیدانند برابر نیستند، تعارض خواهند داشت. زیرا چگونه میشود قرآن مردم را به فراگیری علم دعوت کند و از جانب دیگر پیامبر عظیم الشأن (ص) که خود آورندة قرآن است، به مخالفت با آن برخیزد؟!