نقش زنان تحصیل کرده در تشکیل و تحکیم خانواده از محمد منصورنژاد


فصلنامه بانوان شیعه، ش 3، بهار 84

چکیده: مراد از «زنان تحصیل کرده»، بانوان آموزش دیده در مراکز آموزشى جدید و یا سنتى مى‏باشند. در این نوشتار، تمرکز عمده بر نقش زنان تحصیل کرده براى خودشان است و سپس نتیجه بحث به نقش آنان براى دیگران تعمیم داده مى‏شود. نقش زنان تحصیل کرده در رابطه با تأسیس و تحکیم خانواده، در فضاهاى متفاوت، آثار گوناگونى را به دنبال دارد. در اینجا، نقش زنان تحصیل کرده، در چهار مرحله ذیل مورد بررسى قرار گرفته است: 1. آغاز آشنایى؛ 2. عشق‏ورزى؛ 3. خواستگارى و 4. گذار از خواستگارى تا ازدواج. سپس، نقش زنان تحصیل کرده براى دیگران در حیطه‏هاى پژوهشى، آموزشى، مدیریتى مورد تأمل قرار گرفته است. در ادامه، نقش ایشان پس از تأسیس خانواده، بررسى شده است. در این زمینه، ابتدا نقش فردى آنها در تدوین برنامه خانواده، شیوه مواجهه با مسائل جدید و سپس نقش آنها براى دیگران مورد بحث واقع شده است. در نهایت، با جمع‏بندى از مباحث سابق، نظام خانواده و نقش زنان تحصیل کرده در قالب «تئورى سیستمى» ترسیم و معرفى گردیده است.

لازمه تحصیلات، نوعى ممارست ذهنى در فعالیت‏هاى فکرى و بسط اطلاعات و پویایى اندیشه است و معمولاً قوایى همچون تعمیم ذهنى و استنباط و تحلیل و ترکیب و تفکر منطقى، در اثر تحصیلات، بالنده و بارور مى‏شوند. فایده دیگر تحصیلات این است که در ساحت شناخت، راه روشنى فراراه اندیشه قرار مى‏دهد و بر باورهاى غلط، خط بطلان مى‏کشد، باورهاى صحیح را مصفّاتر و فزاینده‏تر مى‏نماید و اعتقادات افراطى و تفریطى را تعدیل مى‏کند. ولى با وجود این، رشد همه جانبه شخصیت و تعالى مثبت ادراک و انصاف نه تنها منوط به احراز تحصیلات عالى نیست، بلکه این‏گونه تحصیلات نیز همیشه و همه جا تنها عامل رشد شخصیت و حقیقت و فضیلت نمى‏باشد؛ بلکه عامل تهذیب و تزکیه همیشه باید به عامل تعلیم و آموزش منظم شود تا نتیجه‏هاى مثبتى به بار آید. آنچه از مفاهیم دینى برمى‏آید این است که تحصیلات عالى بدون عامل تقوا و وجدان اخلاقى، حتى مى‏تواند مخرّب و ویرانگر نیز باشد. در آموزه‏ها و هنجارهاى ارزشى-دینى، علم بدون عمل و تعلیم بدون تزکیه مطرود است و از نظر نصوص قرآنى «... وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ» و (1) روایى مانند قال الصادق‏علیه‏السلام: «.. لیس العلمُ التعلّم وانّما هُو نورٌ یقذفه اللَّهُ فى قلبِ مَن یریداللَّه آن یهدیه»، امکان وجود علمى که نه از راه تحصیلات، بلکه از راه تقوا و عمل‏ (2) حاصل مى‏شود، از مسلّمات است.
مراد از «زنان تحصیل کرده»
مراد از «تحصیلات» براى زنان، اولاً، داشتن آگاهى و داده‏هاى جدید و عصرى است. ثانیاً، با توجه به آنکه آگاهى و دانش نسبى است و مراتبى دارد، اطلاق «تحصیل کرده» اعم از این است که زنان داراى مدرک دیپلم باشند و یا داراى مدرک در هر یک از مقاطع کارشناسى، کارشناسى ارشد و دکترى، چه در دانشگاه باشد و چه حوزه‏هاى علمیه.
نقش زنان تحصیل کرده در خانواده تا هنگام ازدواج‏
1. براى فرد
نقش زنان تحصیل کرده را از قبل از ازدواج تا حین تأسیس خانواده، در این مراحل مى‏توان گنجاند:
الف) آغاز آشنایى: آشنایى به بهانه زندگى مشترک، از دو طریق ممکن است: اول، مستقیم، که در این شیوه دو فرد بر حسب تصادف، تجربه مشترک کارى، سابقه تحصیلى مشترک و مانند آن با هم آشنا مى‏شوند و در مسیر ازدواج قرار مى‏گیرند و روش دوم، غیرمستقیم است که در آن، افرادى که از دختر و یا پسرى اطلاعاتى دارند، واسطه مى‏گردند و دو جوان را به قصد زندگى مشترک با هم آشنا مى‏کنند.
در هر دو شیوه، تحصیلات این امکان را به زنان مى‏دهد که در ظواهر مخاطب متوقف نشود و به الفاظ و کلمات مطرح شده بسنده نکنند. هرچه سطح تحصیلات بالاتر رود، یک دختر بیشتر این قابلیت را پیدا مى‏کند که از ظواهر عبور کند، چهره واقعى‏تر مخاطبش را بشناسد و از روى گفته‏هاى او به ناگفته‏هایش پى برد. دختر تحصیل کرده چون براى علم ارزش قائل است و نیز تأثیرات تلاش سنجیده و متّکى به اطلاعات و داده را نسبت به اقدامات جاهلانه مى‏داند، از منابع پژوهشى که در روابط اجتماعى به او توانایى‏هاى لازم را مى‏دهد، بهره مى‏برد، بخصوص از دانش روان‏شناسى و علوم مربوط به آن (روان‏شناسى اجتماعى، روان‏شناسى ارتباطات و...).
ب) عشق‏ورزى: معمولاً گفته مى‏شود که «عشق» با «علم» نمى‏سازد. عاشق چشمانش درست نمى‏بیند و آگاهى‏هاى عاشقانه چندان قابل اعتماد نیستند. در این صورت، تحصیل کرده بودن یا نبودن در قبل از تأسیس زندگى، چندان نقش مثبتى نخواهد داشت. اما اگر مسیر تأسیس خانواده از عشق بگذرد (که مطلوب نیز همین است) مى‏توان نقش تحصیل و دانش را در قبل از تأسیس خانواده توجیه نمود، با این مبنا که جایگاه علم و دانش نسبت به عشق، در دو مقام قابل فرض است: اول، علم قبل از آن و دوم، علم بعد از آن. در علم قبل از عشق، چون دل آزاد است و احساسات غیرفعال، و عقل فرصت تجزیه و تحلیل دارد، نظریه‏ها و داده‏هاى علمى در شناخت مخاطب مفیدند.
حاصل آنکه تحصیلات زنان پیش از عشق، چراغى است که در گزینش فرد و دیدن ویژگى‏ها و خصوصیات و ادراک درست‏تر او نسبت به فرد غیرتحصیل کرده، نقش جدى و سازنده‏اى دارد.
ج) خواستگارى: در فرهنگ ایرانى، تعامل رسمى‏تر دو فرد براى ازدواج، با مراسم خواستگارى و پاسخ مثبت بدان آغاز مى‏گردد. اما فقدان علم و تحصیل براى دختر، ممکن است مستلزم پیآمدهایى باشد: اول آنکه به خاطر جهل و فقر داده‏ها، اعتماد به نفس لازم براى اظهارنظر، بررسى و تحقیق و تصمیم‏گیرى نهایى نداشته باشد و این نقش را به دیگران و از جمله اعضاى خانواده واگزارد. دوم آنکه فقدان تحصیلات، روحیه علم‏گرایى و تخصص‏محورى را نفى مى‏کند و ازاین‏رو، یک دختر درک درستى از مشاوره و کارشناسى ندارد و تصمیم او کورکورانه و یا با داده‏هایى اندک و احیاناً مخدوش است و گاهى این پیآمدها موجبات آسیب‏ها و آفت‏هایى براى بنیان ازدواج مى‏شوند. سوم آنکه بى‏سوادى قدرت استنباط و تجزیه و تحلیل داده‏ها را نیز از فرد مى‏گیرد. حال آنکه زن تحصیل کرده هم از اعمال نظر بى‏جاى دیگران در سرنوشتش جلوگیرى مى‏کند و این علاقه را دارد که داده‏هاى لازم را از مراجع معتبر بگیرد و هم آنها را در آموزش و پژوهش، تمرین و استنباط و تجزیه و تحلیل اعمال کند و ازاین‏رو، مى‏تواند داده‏هاى دیگران را جمع‏بندى نماید و به تأسیسى مناسب اقدام کند.
د) گذار از خواستگارى تا ازدواج: اینکه از این فرصت به دست آمده چه بهره‏اى مى‏توان برد و چه توشه‏هایى مى‏توان ذخیره کرد، پرسشى است که على‏القاعده، هر کس نور علمى بیشتر و تحصیلات عالى‏ترى داشته باشد، مى‏تواند دستاوردهاى مناسب‏ترى از آن برگیرد.
2. براى دیگران‏
نقش زن یا دختر تحصیل‏کرده در تأسیس خانواده به همراه دیگرى را مى‏توان به سه سطح تقسیم کرد: نقش‏هاى پژوهشى؛ نقش‏هاى آموزشى و نقش‏هاى مدیریتى و سیاست‏گذارى.
الف) نقش‏هاى پژوهشى: این افراد مسائلى همچون پیش از تأسیس زندگى، در آغاز آشنایى، عشق‏ورزى، خواستگارى و مرحله گذار از خواستگارى به زندگى مشترک را که در مرحله قبل بدانها به گونه‏اى دقیق، با استناد و با مطالعه مى‏پرداختند، در این قسمت آن‏را به دیدى پژوهشى، مورد اهتمام جدى قرار مى‏دهند و در زمینه مسائل زنان، بخصوص در زمینه تشکیل خانواده، به مطالعه و تحقیق مى‏پردازند و چون خود از جنس زنان هستند، مسائل زنان را ملموس‏تر و دقیق‏تر مى‏توانند مورد بررسى قرار دهند و عمیق‏تر به دغدغه‏هاى روحى و فکرى دختران و زنان بپردازند.
ب) نقش‏هاى آموزشى: در این زمینه، زنان تحصیل کرده با حضور در مراکز آموزشى و دانشگاهى و دبیرستانى و آموزشگاه‏هاى مشاوره خانواده، مسائل مربوط به ازدواج را به نسل جوان‏تر و بخصوص دختران آماده ازدواج منتقل مى‏نمایند، از منابع مکتوب و پژوهشى بهره مى‏برند و با حضور چهره به چهره در جلسات خاص آموزش مسائل خانوادگى، به صورت عینى به مباحث ضرورى و پرسش‏هاى اساسى مخاطبان جواب مى‏دهند و دختران را براى انتخاب آگاهانه شریک زندگى و تأسیس درست نظام خانواده یارى مى‏نمایند.
ج) نقش‏هاى مدیریتى و سیاست‏گذارى: تأثیرگذارى زنان تحصیل کرده بر نظام خانواده از تأسیس تا پس از آن، به فعالیت‏هاى علمى خلاصه نمى‏شود و شایسته است که زنان تحصیل کرده و داراى تخصص‏هاى لازم درصدد آن باشند که در نهادهاى غیررسمى (مدنى) و رسمى (دولتى به معناى عام) به مدیریت مباحث و مسائل زنان بپردازند و به تأثیرگذارى در فرآیند تقنین (با حضور در مجلس) و اجرا (با حضور در قوه مجریه) و قضا (حضور در تشکیلات قوه قضاییه)، مسائل زنان را اولاً طرح نمایند و زنده نگه دارند؛ زیرا هیچ‏کس بهتر از زنان نمى‏تواند از حقوق خودشان دفاع کند و این دفاعیه نیز بخصوص بر عهده زنان تحصیل کرده است. ثانیاً، تأسیس نهادهاى مدنى و طرح سیاست‏ها و برگزارى تجمعات و صدور قطعنامه‏ها و مطرح کردن آنها براى مسئولان ذى‏ربط، از تلاش‏هایى است که نیاز به مدیریت‏هاى جدى و کارشناسى دارد و زنان تحصیل کرده در این میدان، ستون فقرات فعالیت‏ها هستند (البته دامنه این فعالیت‏ها، هم قبل از تأسیس خانواده و هم پس از آن مى‏باشد).
نقش زنان تحصیل کرده پس از تأسیس خانواده‏
1. نقش فردى‏
زنان تحصیل کرده پس از ورود به نظام خانواده، مى‏توانند نقش‏هایى در جهت تحکیم آن داشته باشند:
الف) تدوین برنامه خانواده: خانواده نیز مانند همه نهادها، بدون اهداف روشن و سیاست‏گذارى‏هاى مناسب، استراتژى دقیق و راه‏کارى مطلوب، دچار سردرگمى مى‏گردد و شایسته است طى یک برنامه‏ریزى، اهداف کوتاه‏مدت، میان مدت و بلند مدت را تدوین کند و استراتژى مناسب براى رسیدن به آن غایات را تعریف نماید، سیاست‏هاى مناسب را پیش‏بینى کند و براى تحقق آن سیاست‏ها نیز راه‏کارهاى جزئى پیش‏بینى نماید. چنین کار دقیقى بدون پشتوانه نظرى لازم و تحصیلات آکادمیک امکان‏پذیر نیست و از اینجاست که زن تحصیل کرده به عنوان یکى از ارکان خانواده، مى‏تواند در پیشنهاد و تدوین برنامه زندگى نقش کلیدى و اساسى داشته باشد.
ب) شیوه مواجهه با مسائل جدید: خانواده یا با یک برنامه زندگى آغاز مى‏شود و یا بدون برنامه‏ریزى جدى شکل مى‏گیرد و در هر دو شکل، قطعاً در ادامه، با مسائلى مواجه مى‏شود که از سابق آنها را پیش‏بینى نمى‏کرد؛ مشکلاتى سربرمى‏آورند که ارکان خانواده را در مقابل هم قرار مى‏دهند؛ براى مثال، پس از تشکیل خانواده‏اى، زن یا مرد متوجه مى‏شوند که در بچه‏دار شدن مشکل دارند، یا در ادامه، زندگى، اعتماد لازم بین زن و مرد شکل نمى‏گیرد و آنها یکدیگر را زیر ذره‏بین مى‏برند، یا مداخلات جدى پدر و مادر دختر و یا پسر مسئله‏ساز مى‏شود، دختر یا پسر پس از مدتى برخى ابعاد پنهان طرف مقابل را کشف مى‏کند و ... . در این موارد، تدبیر یک خانواده اصلاً کار آسانى نیست. گرچه حتى اگر خانواده‏اى هیچ مشکل جدیدى هم نداشته باشد، به دلیل تکرارى شدن فضا و برخوردها، نیاز به پویایى، خلاقیت و نوآورى وجود دارد و براى پیش رفتن، به طرح و برنامه جدید و تکان‏هاى تازه نیاز است. اما در همه این موارد، فرد تحصیل کرده و زن متکى به دانش، دستان پُرتر نسبت به بى‏سواد و یا کم سواد دارد و البته هر قدر کم و کیف تحصیل بالاتر باشد، در تدبیر مشکلات توفیق بالاترى خواهد داشت و چون خود به راه‏کارها و مجارى هدایتى و مشاوره‏اى در این زمینه آشناست، از آنها بهره لازم را مى‏گیرد.
2. براى دیگران‏
در این میدان نیز همانند قسمت پیش، همه مباحث و مسائل و اقدامات را در سه دسته پژوهشى، آموزشى و مدیریتى مى‏توان خلاصه نمود و تنها در ارائه راه‏کارهاست که باید به نکات بدیع‏ترى اندیشید.
جمع‏بندى و نتیجه‏گیرى‏
در این نوشتار، نقش تحصیلات زنان در دو سطح «براى فرد» و «براى دیگران» و در دو مقطع «قبل تا حین تأسیس نظام خانواده» و «پس از تأسیس آن» مورد بررسى قرار گرفت. مدعاى اصلى این بود که نقش تحصیلات زنان بر نظام خانواده، قبل و بعد از تأسیس آن مى‏تواند تأثیرات مثبت داشته باشد. بر این مدعا، مى‏توان دلیل عقلى اقامه نمود. اما اگر درصدد آن باشیم که داده‏هاى جزئى‏ترى داشته باشیم و حد و دامنه و نوع نقش تحصیلات را دریابیم، باید یک کار میدانى جدى صورت گیرد. محدوده تأمل حاضر عبارت است از:
1. توجه و تأکید بر نقش مثبت زنان تحصیل کرده بر نظام خانواده. در این میدان به نقش منفى پرداخته نشده است.
2. با فرض واجد تحصیلات بودن، نقش زنان در نظام خانواده به صورت فردى مورد تأمّل قرار گرفته است. حال آنکه مى‏توان این فرضیه را در فضایى دیگر بررسى نمود که اگر زنى بدون تحصیلات وارد نظام خانواده شود و سپس تحصیلات متوسطه یا عالى (دانشگاه یا حوزوى) کسب کند، خانواده چه تحولاتى را تجربه خواهد کرد.
3. میزان تأثیرگذارى زنان تحصیل کرده فقط در سطح خانواده مورد توجه قرار گرفت. حال آنکه در پژوهش دیگرى مى‏توان به خدمات زنان تحصیل کرده به فراتر از خانواده نیز پرداخت. به عبارت دیگر، پرداختن به همه ابعاد موضوع، نوشتارى حجیم مى‏طلبد.
زنان تحصیل کرده اگر از ایثارگران باشند، على‏القاعده باید در کنار تخصص و تبعات یادشده آن، از سایر زنان تحصیل کرده در سطح خانواده و غیرخانواده موفق‏تر عمل کنند؛ زیرا در کنار کارآمدى و توان علمى، متکى به ارزش‏هاى دینى و انقلابى و متأثر از فضاى حماسه و ایثار و شهادت‏اند که دست‏کم روح این گفتمان، تولید و تقویت و گسترش تعهد و مسئولیت‏پذیرى فردى، جمعى، سیاسى، اقتصادى، فرهنگى، اجتماعى و حقوقى است. چنین زنانى هم در مقابل مشکلات پایدارترند، چون روحى قوى دارند و هم در خدمت به دیگران کوشاترند، زیرا افعال خود را با معنویت ارزیابى مى‏کنند. آنان در تدریس و تحقیق و مدیریت نیز با انگیزه‏ترند؛ چون به نظام سیاسى موجود و به تلاش‏هایشان ایمان دارند و افعالشان را در جهت تحقق آمال شهیدان و جانبازان و آزادگان مى‏بینند.
نظام خانواده و نقش زنان تحصیل کرده در آن را در قالب الگو و «تئورى سیستمى» نیز مى‏توان دید که ورودى‏هاى این نظام به صورت مستقیم به زن و مرد، و غیرمستقیم به نزدیکان سببى و نسبى آنها باز مى‏گردد:
1. ازآن‏رو که هر نظامى افراد خاص خود را دربرمى‏گیرد. در رابطه با خانواده با نظامى واحد مواجه نیستیم و با وجود اشتراکات کلى، هر نظام خانوادگى منحصر به فرد مى‏باشد.
2. ازآن‏رو که کنش‏هاى ورودى‏ها نیز تغییر و تحول‏پذیرند، نظام یک خانواده نیز ثابت نبوده و بلکه پویاست.
3. ازآن جهت که مى‏توان بر اساس خروجى‏هاى آن، بازخوردها را مورد توجه دقیق قرار داد و نواقص آن را در ورودى‏هاى بعدى رفع نمود. اگر این نظام با بحران نیز مواجه گردد، این بحران زدودنى است، مگر آنکه مدیریت مناسبى بر ورودى‏ها و خروجى‏ها صورت نگیرد، که در آن صورت، حتى این نظام مى‏تواند در معرض نابودى قرار گیرد.

اشاره‏
1. همان گونه که نویسنده نیز در مقدمه نوشتار متذکر شده است، صرفِ تحصیلات، منشأ آثار مثبت براى زنان نیست؛ بلکه چنانچه تحصیلات، با عقل و تدبیر و ایمان و تهذیب نفس همراه باشد مى‏تواند منشأ آثار مثبت باشد. بنابراین، پیش از آنکه بخواهیم با توصیه به گسترش تحصیلات زنان در پى حل مشکلات خانواده باشیم، مى‏بایست ابتدا در جهت تربیت اخلاقى و پرورش روحى و معنوى آنان بکوشیم.
2. بسیارى از دانش‏هایى که تحصیل کردگان جامعه امروز در کشور ما مى‏آموزند صرفاً علومى است که به توصیف موجودات پیرامونى ما و روابط آنها مى‏پردازد و از همین روى نقش چندانى در بهبود مسائل خانواده ندارد. فیزیک، شیمى، ریاضیات، زیست‏شناسى، جغرافیا و مانند آنها علومى نیستند که توانایى زنان را در اداره خانواده و تحکیم روابط خانوادگى افزایش دهند. ازاین‏رو، دانش‏هایى که مستقیماً اطلاعات زنان و مردان تحصیل کرده را در زمینه خانواده و مسائل آن افزایش مى‏دهند مى‏توانند آثار مطلوبى در حل مشکلات خانواده داشته باشند. بنابراین، آنچه باید در این راستا مورد توجه قرار گیرد، دانش‏افزایى زنان در عرصه روابط خانواده و علوم مرتبط با آن است.
3. آمار گسترده اختلافات خانوادگى و طلاق در اقشار تحصیل کرده کشور که بسیار بیشتر از دیگر اقشار است نشان مى‏دهد که افزایش اطلاعات و دانش‏هاى رایج که ارتباطى با تربیت و آماده‏سازى انسان براى زندگى در خانواده و اجتماع ندارد، به خودى خود تأثیر چندانى در بهبود روابط خانواده ندارد؛ بلکه افزایش تحصیلات رایج، گاه ممکن است سبب افزایش توقعات فرد از دیگران و انتقادناپذیرى فرد گردد. بنابراین، جامعه امروز به شدت نیازمند افزایش عقل و تهذیب و رشد معنوى، کسب دانش‏ها و مهارت‏هاى رفتارى در خانواده و اجتماع و دیگر اطلاعات و دانش‏هایى است که شخصیت و منش فرد را تحت تأثیر قرار مى‏دهد و موجب رشد جنبه‏هاى انسانى او مى‏شود.

1. بقره، 2: 282
2. شهید ثانى، منیة المرید، ص 165