پژوهشی در مبانی فقهی حجاب (قسمت پنجم)
در این بررسى، بیشتر، سعى بر این است که واژگان آیه مورد دقت قرار گیرند و از روایتها و شاننزولها، تنها به عنوان یارى دهنده استفاده شود.
نکتههایى که از این دو آیه شریفه: (30 و 31 سوره نور) مىشود فهمید:
1. واژه «غض»، به معناى کاستى است: «واغضض من صوتک» یعنى صداى خود را فرو بکاه. «ان الذین یغضون اصواتهم عند رسول الله» یعنى آنان نزد رسول خدا صداى خود را پایین بیاورند.
بنابراین «یغضون من ابصارهم»، یعنى از نگاههاى خود مىکاهند.
در آیه شریفه: (آیه 30 سوره نور) که خداوند مىفرماید: «قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم» فعل «یغضوا» مجزوم است; زیرا جمله شرطى در تقدیر است:
«قل للمؤمنین: غضوا من ابصارهم فانک ان تقل لهم، یغضوا.»
به مؤمنان بگو: دیدگان خود را فرو نهند که اگر تو به آنان بگویى دیدگان خود را فرو خواهند کاست.
«یغضضن» در آیه شریفه 31 سوره نور نیز مجزوم است; زیرا عطف شده بر «یغضوا» و در آن نیز فعل امر در تقدیر است.
2. حذف جمله شرط در «یغضوا» و «یغضضن» دلالت مىکند که مردان مؤمن و زنان مؤمنه، همین که از دستورهاى خداوند آگاهى یافتند، بىدرنگ به آنها جامه عمل در مىپوشانند و در برابر دستورهاى رسول خدا، بىچون و چرا گردن مىنهند. به گونهاى که کلام نیازى به آوردن جمله شرط ندارد.
بنابراین، باید جمله شرطى در تقدیر گرفت، تا توجیه نحوى براى حذف «نون» در «یغضوا» باشد. ذکر نشدن جمله شرط نیز، بىگمان، دلیلى داشته که همان سربه فرمان بودن مردم در برابر امر خدا و رسول خدا باشد.
3. متعلق فعل «یغضوا» و «یغضضن» محذوف است و در آیه از آن نشانه و اثرى نیست. بنابراین، از آیه روشن نمىشود که دیدگان را از چه چیز باید فرو کاست. شاید حذف متعلق به جهت روشنى آن باشد. یعنى چشم را از آنچه نظر کردن به آن حرام است، فرو بندید. اما چه چیزهایى نگاه کردن به آنها حرام است و ناروا، روشن نیست و آیه در این باب، بیانى ندارد.
4. جمع آمدن «مؤمنین»، «یغضوا»، «ابصارهم» و همچنین «مؤمنات»، «یغضضن» و «ابصارهن» بیانگر این نکته است که هرکس باید چشم خود را فرو کاهد مانند: «خذوا اسلحتکم» هر کس اسلحه خود را بردارد و «فاغسلوا وجوهکم» هر کسى صورت خود را بشوید.
بنابراین، آیه شریفه در مقام بیان حکم تکتک اشخاص و افراد جامعه است و درصدد بیان حکم مسؤولان و سرپرستان جامعه و امر به معروفکنندگان جامعه نیست. حال اگر کسى وظیفه شخصى خود را انجام نداد، چه باید کرد؟ از این آیه، حکمش روشن نیست.
5. در شان نزول آیه نخست از قول امام باقر(ع) آمده است:
«استقبل شاب من الانصار امراة بالمدینه و کان النساء یتقنعن خلف آذانهن فنظر الیها وهى مقبلة فلما جازت نظر الیها ودخل فى زقاق قد سماه ببنى فلان فجعل ینظر خلفها واعترض عظم فى الحائط او زجاجة فشق وجهه فلما مضت المراة نظر فاذا الدماء تسیل على صدره وثوبه فقال والله لآتین رسول الله(ص) ولاخبرنه قال: فاتاه. فلما رآه رسول الله(ص) قال له: ما هذا؟ فاخبره فهبط جبرئیل(ع) بهذا الآیة: قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکى لهم ان الله خبیبما یصنعون.» (43)
در مدینه، جوانى از انصار، با خانمى روبه رو شد. زنان در آن زمان، مقنعهها را پشت گوشها مىانداختند. جوان نگاه را به آن خانم دوخت و او همچنان به راه خود ادامه مىداد. هنگامى که زن از برابر وى رد شد، باز به زن نگاه مىکرد و را ه خود را ادامه مىداد. تا داخل کوچهاى شد که حضرت نام کوچه را ذکر کرد و همچنان که به پشتسر نگاه مىکرد، استخوان، یا شیشهاى که در دیوار بود، صورت وى را درید. هنگامى که زن از جلو چشمش ناپدید شد، به خود آمد، دید خون بر لباس و سینهاش، جریان دارد.
پیش خود گفت: به خدا سوگند، نزد رسول خدا(ص) مىروم و او را از واقعه مىآگاهانم. هنگامى که نزد پیامبر(ص) آمد و حضرت او را به آن حالت دید، فرمود: این چه حالتى است؟
جوان داستان را براى حضرت باز گفت: آنگاه جبرئیل(ع) بر پیامبر نازل شد با این آیه شریفه: اى رسول ما، به مؤمنان بگو: چشمهاى خود را فرو نهند و عورتهاى خود را حفظ کنند. آن براى ایشان بهتر است. همانا، خداوند به آنچه انجام مىدهند، آگاه است.
6. از شان نزول و همچنین از آیه «قل للمؤمنات» بر مىآید که زنان مدینه سر و بدن خویش را مىپوشاندهاند، ولى بخشهایى از سروسینه خود را نمىپوشاندهاند. بنابراین، آیه، درباره آن قسمتهایى که پوشیده نمىشده، دستورهایى داده است.
7. آمدن واژگانى چون: «المؤمنین» و «المؤمنات» به جاى «الذین آمنوا» نشانگر این است که این احکام براى کسانى است که به حمل شایع، مصداق مؤمن هستند. بنابراین، روى سخن با غیر مسلمانان و مسلمانان ناپاىبند نیست. شان نزول نیز، این نکته را تایید مىکند; زیرا جوان انصارى، همین که نگاهش به زن افتاد و دل در گرو وىگذاشت و در اثر آن صورتش مجروح شد، با همان سروروى خونین، خود را به پیامبر(ص) رساند و آن حضرت را از واقعه با خبر ساخت. اگر او فرد منحرف و ناپاىبند و هوسباز و آلوده چشم مىبود، باید کار نارواى خود را ادامه مىداد، تا دیگران پیامبر(ص) را با خبر سازند.
شاید بتوان نتیجه گرفت که غیر مسلمانان و مسلمانان شناسنامهاى و ناپاىبند، که در روایات نگاه به سر و روى آنها بىاشکال دانسته شده است، از همان ابتدا، مکلف به پارهاى از دستورها نیستند و این دستورها براى رسیدن انسان خواستار کمال، به کمال انسانیت و دور شدن از حیوان صفتى است.
8. تکرار کردن «قل» و جداسازى بین دو آیه، آوردن واژگان: «المؤمنین» و «المؤمنات» با دو صیغه مذکر و مؤنث و همچنین واژگان: «یغضوا»، «یغضضن» و... نشان مىدهد که زن و مرد هر یک احکام ویژه به خود را دارند و از حکم یکى، نمىتوان حکم دیگرى را فهمید.
9. پیشتر اعلام کردن حکم نگاه و پوشش مردان، شاید افزون بر تغلیب، که همیشه در زبان عرب، مذکر را بر مؤنث پیش مىدارند، به این جهتباشد که حکم مردان کوتاه است و در یکى دو جمله در خور بیان است، ولى حکم پوشش و حجاب زنان، نیاز به شرح فراوان داشته است; به گونهاى که حجم ظاهر آیه حجاب زنان، کموبیش، پنجبرابر حجم آیه پوشش مردان است.
10. آمدن حرف «من» تبعیضیه در جمله «یغضوا من ابصارهم» و «یغضضن من ابصارهن» و نیامدن آن در جمله «یحفظوا فروجهم» و... شاید بیانگر این نکته باشد که «فرج» هیچ محدوده مجازى ندارد که در آن حفظ واجب نباشد; ولى براى دیدن و نگاه، محدوده مجاز نیز وجود دارد.
11. علىبن ابراهیم در تفسیر خود، روایتى از محمدبن مسلم، از حضرت صادق(ع) نقل مىکند که فرمود:
«کل آیة فى القرآن فى ذکر الفروج فهى من الزنا الا هذه الآیه فانها من النظر فلایحل لرجل مؤمن ان ینظر الى فرج اخیه ولایحل للمراة ان تنظر الى فرج اختها.» (44)
هر جا در قرآن بحث فرج مطرح شده است، مراد حفظ از زناست، مگر این آیه، که مراد حفظ از نگاه است. پس بر مرد مؤمن حلال نیست نگاه به فرج برادر خود و بر زن حلال نیست که نگاه کند به فرج خواهر خود.
در تفسیر روحالمعانى، همین مطلب به ابنزید و ابىالعالیه، نسبت داده شده است; ولى صاحب روحالمعانى، این برداشت را نمىپذیرد و حفظ فرج را در تمامى آیات، به یک معنى مىداند و یادآور مىشود: این گونه تفصیل، دلیلى ندارد.
صاحب تفسیر روحالمعانى، اگر به جملههاى پیشین و پسین آیه و به شان نزول توجه مىکرد، بر وى روشن مىشد که آن تفصیل، تفصیل درستى است. وقتى صدر آیه، درباره چشم پوشى از نگاه باشد، و ذیل آیه، درباره نمایان نساختن زینت و از سویى، شان نزول درباره نگاه باشد، مىتوان حفظ فرج را در آیه ویژه حفظ از نگاه دانست.
بنابراین در تفسیر آیات و روایات و بیان واژگان آنها، نباید تنها به اشتراکهاى واژگانى تکیه کرد، بلکه سیاق آیه نیز بسیار اهمیت دارد.
روشن است که پیدا کردن واژگان همانند از معجم المفهرس و مانند آن و تلاش براى هم معنى جلوه دادن آیات نازل شده در شرایط گوناگون و... کارى است غیر محققانه.
12. نگاه کردن به زنان، گرچه رفتارى است که نفس انسان، بدان سوى گرایش دارد آن را به مصلحتخود مىداند، ولى پاکدامنى و پاک چشمى براى انسان، مصلحتبیشترى دارد; از این روى، قرآن مىفرماید: «ذلک ازکى لهم».
13. گاهى، انسانها، دچار خودفریبى مىشوند و با توجیهها و به بهانههایى، گناه را براى خود روا، یا واجب مىشمارند. از این روى، خداوند در قرآن، با جمله: «ان الله خبیر بما یصنعون» به همگان هشدار مىدهد که خداوند، رفتارها و کردارها را، همانگونه که هست مىبیند و به آنها آگاهى دارد. ادامه در قسمت ششم