ارتباط، دختر و پسر چرا و چگونه؟(قسمت چهارم)

 

ب. نظر مخالفان
بیش تر دانشمندان و صاحب نظران علوم تربیتى و علوم اجتماعى، با تعلیم و تربیت به شیوه ى مختلط به مخالفت پرداخته، آن را مخالف علایق و خصوصیّات و نیازهاى جنسى هر کدام از دو جنس و نیز مخالف علایق و ویژگى هاى فرهنگى در جوامع گوناگون دانسته اند.
1. به سبب تفاوت هاى زیستى و روانى دو جنس زن و مرد و در نتیجه، تفاوت آن ها در نیازهاى آموزشى، آموزش یکسان و مشابه براى دو جنس غیر ممکن مى نماید و باید براى هر گروه، برنامه ریزى آموزشى مطابق با نیازهاى آن ها صورت پذیرد.
2. به دلیل تفاوت هاى موجود، بخصوص اختلاف دختران و پسران در بلوغ، رقابت در مدارس مختلط، نابرابر شده، غالباً سبب افت تحصیلى پسران و ناراحتى هاى روحى آن ها مى شود.
3. هر یک از دانش آموزان دختر و پسر، در صورتى مى توانند با کیفیّت بهتر به تحصیل ادامه دهند که با هم جنس خود در یک کلاس بوده، داراى کادر آموزشى و ادارى هم جنس خود باشند.
به گفته ى «آستن» وقتى هم دانشجویان و هم اعضاى هیئت علمى یک آموزشکده، به طور عمده از یک جنس باشند، تحصیل دانشجویان در آن مؤسّسه ى آموزشى، تأثیرات مثبت بسیارى در پى خواهد داشت.
در تحقیقات دیگرى ثابت شده است که مهم ترین عامل تبیین الگوهاى شغلى موفّق براى زنان، تحصیل آن ها در مؤسّسات آموزشى زنانه است نه مختلط.
4. دوران جوانى و نوجوانى، زمان اوج احساسات و غرایز جنسى است و اختلاط سبب دل بستگى هر یک از دو جنس به دیگرى مى شود. همین مسئله، افت تحصیلى و افزایش انحرافات اخلاقى را در پى خواهد داشت و اداره ى آن مؤسّسات را براى مدیران آن ها با مشکلات بسیارى همراه خواهد کرد.

در مجله اى به نام «پلین تروت» آمده است: تا چند دهه ى پیش، داشتن یک طفل نامشروع یکى از بدترین اشتباهاتى بود که یک دختر جوان مى توانست در زندگى خود مرتکب شود; اما اکنون مدیر یک دبیرستان دخترانه در یکى از شهرهاى بزرگ امریکا مى گوید: این موضوعى است که به طور کلى از جانب بچه ها پذیرفته شده است و این دیگر یک داغ و نشان بدنامى - به آن صورتى که قبلا تصور مى شده - نیست.
در دهه ى 1980، تعداد اطفال نامشروعى که زاییده ى همین اختلاط و آزادى هاى جنسى است، سه برابر شده و میزان سقط جنین در دهه ى 1960، یکصد هزار مورد، در دهه ى 1970، بیش از پانصد هزار مورد، و در دهه ى 1980، به بیش از یک و نیم میلیون مورد افزایش یافته است.[97]
دلایل دیگرى نیز وجود دارد از قبیل: به خطر افتادن سلامت جسمى و روحى، به ویژه براى دختران; ازدواج هاى زودرس و بدون شناخت کامل و احساسى، که غالباً به جدایى و طلاق کشیده مى شوند; مشکلات برنامه ریزى مختلط براساس نیازهاى زیستى - روانى و تحصیلى دو جنس با در نظر گرفتن گرایش هاى تحصیلى و شغلى دختران و پسران که چه بسا غیر ممکن مى باشد. این دلایل و دلایل دیگرى از این قبیل، بسیارى از محقّقان و صاحب نظران علوم تربیتى را به مخالفت با این نظریه وادار مى کند.[98] در نتیجه اختلاط در مراکز آموزشى، از جهات علمى مورد خدشه واقع شده و ذکر نکاتى کلّى و مبهم و بدون نظرات کارشناسى درباره ى اختلاط در دانشگاه ها صحیح نیست. در ضمن، جوان در دانشگاه نیز همچون سایر مراکز و نهادهاى اجتماعى، در معرض تبعات و آثار منفى اختلاط است.

8. افزایش مفاسد و جرم و جنایات
یکى از روان پزشکان چنین مى گوید:
اشاره ى مکرّر من به رفتارهاى همراه هم در همین رابطه است. هنگامى که انسان ها از رفتارهاى طبیعى مثلا قدم زدن محروم باشند، رفتارهاى اغراض جنسى بیش تر مى شود و فساد گسترش مى یابد.[99]
آقاى دکتر سروش مى گوید:
(تحریم ابراز دوستى بین دختر و پسر) باعث شده ابراز محبّت بین هم جنس زیاد شده و هم جنس بازى - که در تاریخ فرهنگ ما متأسّفانه وجود داشت - گاهى شکل هایى به خود مى گرفت که بعضى ها رنگ و لعاب اسلامى هم به آن مى داده اند.[100]
lندکى تأمّل در کشورهاى غربى و جوامع غرب زده کافى است تا به صحّت و سقم مطلب نخست پى برد. آیا در این کشورها که در این زمینه آزادى کامل دارند و روابط دختر و پسر را تجویز نموده اند، فساد و فحشا از مجامع علمى و عمومى آنان رخت بر بسته یا این که سبب گسترش انحرافات شده است؟
آیا دختر و پسرى که در خیابان ها آزاد بوده، در ایّام جوانى و زمان حکومت غرایز، عشق بازى را تجربه مى کنند، عشقى که سرآغاز آن شوق جنسى و جسمى است، این دوستى را همین جا رها کرده و به روابط عادى اکتفا مى کنند؟ و آتشى که با این گونه روابط شعلهور گردیده است، به راحتى فروکش مى کند؟

چه بسیار دوستى ها که از روابط عادى آغاز شده; ولى نگاه هاى هوس آلود و تسلّط طبیعى شهوت، آن را به ناکجا آباد کشانیده، سبب بدبختى و بدنامى طرفین گردید و حتى افشا شدن برخى از این روابط بعد از ازدواج، کانون گرم خانوادگى را متلاشى نموده، سبب بروز مشکلات فردى و اجتماعى شده است.
در مجلات مختلفى که درباره ى جوانان و مسائل خانوادگى چاپ مى شود، مى توان نامه ها و سرگذشت هاى زیادى را دید که حکایت از عشق نامشروعى دارد که در اثر ارتباط و اختلاط زن و مرد به وجود آمده و سبب قتل و جنایت و یا تزلزل خانواده شده است.
در تحقیقى که در نیواورلئان امریکا (1982) در مورد خودکشى انجام گرفته است، مشخص شده که ویژگى مهم عدّه ى زیادى از زنانى که دست به خودکشى زده اند، این است که پس از برقرارى ارتباط با مردان و بچه دار شدن، نتوانسته اند همسر را براى خود حفظ کنند. اینان تا توانسته اند از بدن خود به سایرین بهره داده اند، به این امید که شاید کسى نیز حاضر باشد در غم ها و شادى هاى آن ها شریک باشد; ولى نتوانسته اند به این مقصد نایل شوند.[101]

از جمله مفاسد آن، آمار سقط جنین است که على رغم آموزش هاى گسترده و در دسترس قرار دادن وسایل ضد باردارى، حکایت تکان دهنده اى است:
یک پزشک امریکایى که در زایشگاهى کار مى کند، ادعا نموده است:
چهل و هفت درصد از زایمان هاى تحت نظر وى، مربوط به موالید نامشروع بوده است. به ادعاى این شخص اکثر موالید مربوط به زنان پایین تر از بیست سال، مربوط به فرزندان نا مشروع بوده است.[102]
بنابر آمارهاى منتشر شده ى سال 1993 هر ساله حدود یک میلیون زن نوجوان امریکایى حامله مى شوند که چهل درصد از آنان داوطلبانه و سیزده درصد آنان به علت بیمارى، اقدام به سقط جنین مى کنند و چهل و هفت درصد با قیمانده فرزند نامشروع خود را به دنیا مى آورند.[103]
سقط جنین در امریکا در سال 1991 به تعداد یک میلیون و سیصد و هشتاد و هشت هزار و نهصد و سى و هفت بوده، در این سال در مقابل هر هزار نوزادى که متولد شده سیصدو سى و نه مورد سقط جنین صورت گرفته، که نود درصد در درمانگاه هاى سرپایى بوده است و تمایلى به رفتن به بیمارستان ها نداشتند.[104]
که در این صورت آمار واقعى بیش از این میزان است.
وهم چنین در آمارى درباره ى میزان مبتلایان به ایدز در کشور امریکا آمده است:
افراد (سیزده تا بیست و نه سال) از هر هزار نفر، پنج نفر در سال 1988 مبتلا بودند; در حالى که در سال 1984 تعداد آن ها یک و نیم در هر هزار نفر و در گروه سنى (سى تا سى و نه) از هر هزار نفر یازده نفر بود; در حالى که در آمار سال 1984، دو نفر بوده است.[105]
این ها نمونه اى از افزایش مفاسد اجتماعى در کشورى است که ضابطه مندى در روابط جنسى را از میان برداشته و قائل به روابط آزاد شده اند.
بسى روشن است که عادى سازى روابط و گسترش آن، پاسخى درست به نیاز طبیعى جوانان نیست و موجب جلوگیرى از فساد نمى شود; بلکه جوانان را بیش تر در دنیاى هوس و امیال جنسى سوق داده و پاکى و سلامت روحى و جسمى را دشوار مى سازد.

محدودیّت روابط دختر و پسر و رابطه ى آن با هم جنس بازى
در ابتدا نظر آقاى دکتر را به جوامع غربى جلب نموده، سؤال مى کنیم اگر در جامعه ى ما علت پیدایش این انحراف اخلاقى، محدودیّت در روابط دختر و پسر و حجاب آن ها است، چرا در کشورهاى غربى که این گونه محدودیّت ها وجود ندارد هم جنس بازى، آن هم با این گستردگى به وجود آمده و رواج یافته و سرانجام به ازدواج رسمى هم جنس بازان منتهى شده است؟
روزنامه ى «اطلاعات» بیش از سى سال پیش در مطلبى تحت عنوان «تلاش براى آزادى هم جنس بازى در امریکا» چنین نوشته است:
در واشنگتن، یک گروه مطالعاتى (تشکیل شده از: پزشک، حقوق دان، جامعه شناس و روان شناس) توصیه کرده است که به پیروى از انگلستان هم جنس بازى میان افراد بالغ را با رضایت آزاد بگذارد ... این گروه نظر داده است که، در امریکا سه تا چهار میلیون فردِ بالغِ هم جنس باز وجود دارد (البته در آن زمان، از جمعیت صد و هشتاد میلیونى امریکا در حدود نیمى زن و از نود میلیون دیگر نیز حداقل در حدود بیست میلیون نابالغ بودند; بنابراین از هر شانزده الى هفده نفر در امریکا یکى هم جنس باز بود.) در ادامه ذکر شده: در عدّه ى زیادى نیز تمایلات هم جنس بازى وجود دارد[106].
در آمارى که در سال هاى اخیر از کشور ایالات متحده گرفته شده، آمده است:
سى و پنج درصد از کل افراد جامعه ى امریکا و چهل و پنج درصد از جوانان آن موافق هم جنس بازى اند.[107]
و با کمى دقّت در مى یابیم، با گسترش آزادى جنسى در مغرب زمین و برداشتن مرزهاى اخلاقى و کشف حجاب و عادى شدن روابط زن و مرد، هم جنس بازى نیز گسترش پیدا نمود، تا بدان جا که در سال هاى اخیر در برخى کشورها به صورت ازدواج قانونى درآمده و موجب پیدایش امراض مهلکى گردیده است؟

استاد شهید مرتضى مطهرى مى فرماید:
در گذشته افراد بى خبر ... مى گفتند انحراف جنسى، یعنى هم جنس بازى، فقط در میان شرقى ها رایج است و علتش هم دسترسى نداشتن به زن، بر اثر قیود زیاد و حجاب است; اما طولى نکشید که معلوم شد رواج این عمل زشت در میان اروپایى ها، صد درجه بیش تر از شرقى هاست. ما انکار نمى کنیم که دسترسى نداشتن به زن، موجب انحراف مى شود و باید شرایط ازدواج قانونى را سهل کرد; ولى بدون شک آن مقدار که تبرّج و خودنمایى زن در اجتماع و معاشرت هاى آزاد، سبب انحراف جنسى مى شود، به مراتب بیش تر از آن است که محرومیت و عدم دسترسى سبب مى گردد.[108]
ریشه ى شیوع هم جنس بازى، در تحریم روابط دختر و پسر نیست; بلکه ناشى از نبودن تربیت صحیح در خانواده هاست و علل تربیتى مختلفى دارد که در جاى خود قابل بررسى است، به عنوان مثال، از عوامل مؤثر در ابتلاى به هم جنس بازى، مى توان از ساختار غلط خانواده و مسائل اجتماعى نام برد.
ساختار خانواده ى هم جنس بازان پسر به صورتى است که پدر منزوى شده، رفتار خصومت آمیز نسبت به وى دیده مى شود; مادر فریب دهنده و اغوا کننده و بسیار نزدیک به فرزند و حامى وى است; در نتیجه نوجوان الگوى مردى و هویّت مردانگى خود را نمى شناسد.
در مطالعه ى خانواده ى این نوجوانان، دیده شده است که مادران از نظر عاطفى، ارتباط بسیار نزدیکى با فرزندان خود داشته اند و بیش از حد از او حمایت کرده و اعتماد به نفس را از آنان گرفته اند. و هم چنین نقش هم سالان ناباب را نباید نادیده گرفت.[109]

عامل دیگر، ساختار روحى ـ روانى نوجوان است نوجوانان، تازه موفق به کشف خود شده اند و در بیان مسائل شخصى با دیگران خجالت مى کشند و به دنبال محرم راز هستند. دوستانى پیدا مى کنند که همدل آنان باشند. این بحران غریزى و زمینه ى روانى، سبب مى شود که با هم تن به انحرافات دهند.[110]
عوامل مختلف دیگرى نیز در پیدایش این انحراف مؤثّر است و عدم دسترسى به جنس مخالف، تنها درصد کمى از آن را احراز مى کند.
آقاى دکتر در ادامه مى گوید: هم جنس بازى گاهى شکل هایى به خود مى گرفت که بعضى ها رنگ و لعاب اسلامى هم به آن مى داده اند.
البتّه بر اهل تحقیق روشن است که در هیچ یک از کتاب هاى فقهى و اخلاقى شیعه و علماى اهل سنّت، اثرى از این کلام ایشان یافت نمى شود و در هر جا که اسمى از آن به میان آمده، به حرمت و قباحت آن تصریح شده و در احکام جزایى اسلام براى آن مجازاتى سخت تر از روابط نامشروع با جنس مخالف، مقرّر گردیده است.[111]
البته فرقه هاى انحرافى مختلفى در قرون گذشته با نام اسلام ظهور کردند که پس از مدتى افول نموده و از صفحه ى تاریخ محو شدند. یکى از این گروه هاى انحرافى «صوفیه» بودند که دکّان زهد و دین فروشى گشوده و انحرافات اخلاقى در میانشان دیده مى شد که در همان زمان، علماى تشیّع با آنان به مخالفت برخاسته، کتابهایى در ردّ عقاید و اعمال آنان نوشتند و با سعى و مجاهده ى علماى راستین، این گروه رسوا و از میان برداشته شدند و اگر در گوشه و کنار اندکى باقى مانده باشند، دیگر کسى رفتار و افکار ایشان را به حساب اسلام و تشیع نمى گذارد.
و چه بهتر بود آقاى «سروش» به جاى واژه ى «بعضى ها» که دو پهلو و شبهه انداز است، اشاره ى مستقیم به این فرقه ى ضالّه مى کردند، تا کسى گمان نکند در دوره اى از تاریخ اسلام، علماى اسلام[112] به خصوص علماى شیعه، به این انحراف، رنگ و لعاب اسلامى دادند.

در صفحات گذشته دلایل آزادى ارتباط را بررسى نموده و به این نتیجه رسیدیم که به پاس احترام به عشق و براى دست یابى به آرامش روانى و استوارى اجتماع و استحکام پیوند خانوادگى و ... روابط آزاد و مختلط دختر و پسر را نمى توان توصیه نمود.
اگر به سرنوشت جوانان و آینده ى مملکت خود بیندیشیم، باید راه کارى ارائه دهیم که در عین پاسخ به نیازهاى طبیعى، آنان را از انحراف در فساد و تباهى باز دارد.
با نگاهى به جوامع غربى و مشکلات و معضلات فرهنگى و اخلاقى که دامن گیر آن دیار شده است، در مى یابیم که آنان با شعار به ظاهر فریبنده ى آزادى جنسى، خود را در گردابى مهلک اسیر و گرفتار نموده اند. اباحه گرى جنسى و لیبرالیسم اخلاقى، انسان را هم چون برده اى حقیر در برابر لذّات در آورده است.

امروزه در میان اندیشمندان غربى نیز نظرات «فروید و راسل» و امثال آنان درباره ى اخلاق جنسى نخ نما شده و با صراحت اذعان مى کنند که براى تضمین سلامت فرد و اجتماع، رعایت ضوابط خاصّى در زمینه ى مسائل جنسى لازم است.
«ایور موریش»، یکى از جامعه شناسان غربى، درباره ى نقش تربیت در امور جنسى مى گوید:
... زندگى، همواره در نکته ى ساده ى "زندگى چیست" خلاصه نمى شود; چگونه زیستن نیز در این موضوع دخالت دارد. در واقع جامعه ممکن است براى اختلاط دو جنس تمهیدات کافى براى تغییر زیستى ـ اجتماعى مورد نظر «آبرال» فراهم کند، اما در عین حال، ممکن است خود را به عنوان یک جامعه نابود سازد.
تغییراتى که امروزه در الگوهاى مناسبات جنسى صورت مى گیرد، باید خواه ناخواه ما را به ملاحظه ى این نکته رهنمون شود که آیا در نهایت به خوش بختى انسان و به ادامه ى بقاى او منتهى خواهد شد یا خیر؟[113]

نتایج بزرگ ترین تحقیقى که تاکنون در مورد معاشرت آزاد دختران و پسران در امریکا صورت گرفت، بسیار ناخوشایند است. براساس این تحقیق، در معاشرت دختران و پسران، تقریباً از هر ده دختر و ده پسر یک پسر و دختر توسط معاشر خود قربانىِ هتک حرمت و یا خشونت فیزیکى مى شوند. آن چه بر وخامت این معاشرت هاى آزاد مى افزاید، این است که در جوانانى که مورد سوء استفاده قرار مى گیرند، احتمال ابتلا به ناهنجارى هاى تغذیه اى یا اقدام به خودکشى، نسبت به سایر دانش آموزان به میزان چشم گیرى افزایش مى یابد[114].
غرب با تحریف مفهوم آزادى و تساوى حقوق زن و مرد، جامعه ى انسانى را به انحطاط کشانده است. اسلام پرچم دار عدالت و تساوى است و همه ى انسان ها را از زن و مرد، برابر و یکسان مى داند و مطابق با روحیّات و نیازمندى هاى روانى و جسمى هر یک از آن دو، تکالیف و حقوقى را براى آنان معیّن نموده است; اما تشابه ظاهرى قوانین، درست نبوده، ظلم و جفایى بیش نیست.[115]
در بخش بعدى، پاسخ درست به نیاز طبیعى جوانان و راه حلّ اسلام را بیان مى نماییم.

--------------------------------------------------------------------------------
پی نوشتها
[1]. هفته نامه ى آبان، ش 112، ص 7، 9/11/78; و ایران جوان، ش 156 و ش 134، ص 27 و 28.
[2]. ایران جوان، ش 135، ص 35.
[3]. هفته نامه ى پیام هامون، ش 53، ص 6، 12/10/78.
[4]. ایران جوان، ش 135، ص 23.
[5]. همان.
[6]. از پرسش هاى رسیده به مرکز.
[7]. ایران جوان، 5/10/78، ش 156، ص 2.
[8]. ایران فردا، 22/10/78، ش 66، ص 30، ناصر ایرانى.
[9]. مرتضى مطهرى، مسئله ى حجاب، ص 73 و 74.
[10]. موریس مترلینگ، عقل و سرنوشت، ج 3، ص 146.
[11]. جواد محدثى، نگاه تا نگاه، ص 7.
[12]. نظامى گنجوى.
[13]. عصبانى هاى عصر ما، ص 138 و 139.
[14]. لذات فلسفه، ص 214.
[15]. ایران جوان، ش 135، ص 20،
[16]. همان.
[17]. همان، ص 22.
[18]. مرتضى مطهرى. جاذبه و دافعه ى على(علیه السلام)، ص 46.
[19]. ایران جوان، 135، ص 37.
[20]. سخن رانى دکتر سروش، عشق زمینى، مجله ى صبح، 16/4/1374.
[21]. خواجه نصیرالدین طوسى، شرح اشارات.
[22]. همان، ج 3، ص 384.
[23]. مرتضى مطهرى، جاذبه و دافعه ى على(علیه السلام) ص 49 و 47.
[24]. محدث قمى، سفینة البحار، ج 2، ص 198.
[25]. مرتضى مطهرى، همان، 49 و 50.
[26]. همان، ص 41 و 42.
[27]. همان، ص 49 و 50.
[28]. موریس مترلینگ، عقل و سرنوشت، ج 3، ص 148.
[29]. راسل، زناشویى و اخلاق، ص 134، به نقل از مرتضى مطهرى، همان، ص 52.
[30]. ایران جوان، ش 135، ص 37.
[31]. شرح اشارات، ج3، ص360.
[32]. محمد محمدى رى شهرى، میزان الحکمة، ج 8، ص 227 و 359.
[33]. روان شناسى عشق ورزیدن، ص73; ر.ک: مقدمه اى بر روان شناسى زن، ص 231.
[34]. ایران جوان، 5/10/78، ش 56، ص 2.
[35]. چهره ى عریان زن، ص 168; ر.ک: مقدمه اى بر روان شناسى زن، 110.
[36]. ویل دورانت، لذات فلسفه، 140.
[37]. مرتضى مطهرى، مسئله ى حجاب، ص 84.
[38]. همان، ص 87.
[39]. ایران جوان، 135، ص 34.
[40]. برتر اندراسل، جهانى که من مى شناسم، ترجمه ى روح الله عباسى، ص 70.
[41]. چارلز کادور و دیگران، نظریه هاى جمعیت، ترجمه ى احمد رضوانى، بخش سوم، ص 378.
[42]. مرتضى مطهرى، مسئله ى حجاب، ص 114 و 117 تا 120.
[43]. غلامعلى حداد عادل، فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، با تلخیص و تصرّف.
[44]. مجله ى ایران جوان، خرداد 78.
[45]. هفته نامه ى پیام هامون، 12/10/78، ش 53، ص 6.
[46]. مرتضى مطهرى، مسئله حجاب، ص 92.
[47]. همان، ص 221.
[48]. جلال آل احمد، غرب زدگى، ص 102.
[49]. دکتر شریعتى، مجموعه آثار زن 21، ص 90 و 91.
[50]. همان، ص 92 و 93.
[51]. مرتضى مطهرى، حجاب، ص 93.
[52]. ر.ک: مجله ى ایران جوان، ش 35، ص 22، آموزش عشق.
[53]. لذات فلسفه، ص 136.
[54]. همان، ص 94و 97.
[55]. فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، ص 70.
[56]. مسئله ى حجاب، 89 و 90.
[57]. ویل دورانت، لذات فلسفه، 98.
[58]. دکتر على اصغر احمدى، تحلیلى تربیتى بر روابط ...، ص 49.
[59]. رونالد اینگلهارت، تحول فرهنگى در جامعه ى پیش رفته ى صنعتى، ترجمه ى مریم وتر، ص 500.
[60]. جلیل روشن دل و رافیک قلى پور، سیماى زن در جهان، ایالات متحده ى امریکا، ص 35
[61]. همان، ص 37.
[62]. همان، ص 41.
[63]. همان، ص 32.
[64]. مجله ى ایران جوان، ش 135، ص 21 و 22.
[65]. دکتر خسرو باقرى، نگاهى دوباره به تربیت اسلامى، ص 17 و 18.
[66]. ایران جوان، ش 135، ص 22.
[67]. دکتر شیخى، هفته نامه ى دیدگاه، پیش شماره ى 3، آبان 79، ص 5.
[68]. ایران جوان، ش 135، ص 36.
[69]. همان، ش 135، ص 36.
[70]. روژه موکى یلى، عقده هاى روانى، ترجمه ى شجاع رضوى، ص 101.
[71]. ایران جوان، ش 135، ص 35.
[72]. ویل دورانت، لذات فلسفه، 94; و ناصر مکارم شیرازى، مشکلات جنسى جوانان، ص 32;
و مرتضى مطهرى، اخلاق جنسى در اسلام و جهان غرب، ص 67 و 66.
[73]. مرتضى مطهرى، مسئله ى حجاب، 90 و 91 و لذات فلسفه ص 167 و 168.
[74]. سیماى زن در جهان، ایالات متحده ى امریکا، ص 35.
[75]. ویل دورانت، لذات فلسفه، ص 93 و 94
[76]. از پرسش هاى رسیده به مرکز.
[77]. دکتر سید على اصغر احمدى، تحلیلى تربیتى بر روابط، ص 123.
[78]. همان.
[79]. همان.
[80]. همان، ص 64.
[81]. ایران جوان، ش 165، ص 41.
[82]. ایران جوان، ش 135، ص 20.
[83]. مسئله ى حجاب، 107.
[84]. همان، 69.
[85]. لذات فلسفه، ص 128 و 129; زناشویى و اخلاق، ص 67; و هنر عشق ورزیدن، ص 123.
[86]. لذات فلسفه، ص 160
[87]. همان، ص 129.
[88]. ایران جوان، ش 135 ص 35، و نوروز 1 / 5 / 80; سیاوش (آتش و پنبه نیستم)
[89].براى اطلاعات بیش تر رجوع شود به مقاله ى اختلاط زنان و مردان در مراکز آموزشى، آقاى اسدالله طوسى، مجله ى معرفت، شماره ى 32، مؤسسه ى آموزشى و پژوهشى امام خمینى، مطالب مربوط به بحث اختلاط در مدارس ... در صفحات بعدى این مقاله استفاده شده.
[90]. the american peoples encyelopedia (1950), v.389, p.614. &v. 5, p.753 . willysing goodsell op. cit, v.384, p.614.
[91]. c. a. eg, op. cit, v. 7. p.14 / willysing goodsell op. cit.
[92]. براى اطلاع بیش تر بر معناى صحیح تساوى حقوق زن و مرد، ر.ک: مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، ص 114 و 122 و 159 تا 172.
[93]. feminism.(عقیده به برابرى زن و مرد و طرفدارى از زنان)
[94]. موریس دوبس و هانرى پیرون، روان شناسى اختلافى، ترجمه ى محمد حسین سرورى، ص 197.
[95]. ص 33.
[96]. j. c. w. op. citv. 6. p. 401.
[97]. روزنامه ى جمهورى اسلامى، 13 مرداد 1364.
[98]. the american peoples encyclodia, v.5, p.200
[99]. ایران جوان، ش 135، ص 23.
[100]. براى اطلاع بیش تر بر سخنان آقاى سروش درباره ى عشق زمینى و نقد نظرات ایشان، ر.ک: سجاد فیاضى، هم گام با سروش عشق.
[101]. دکتر على اصغر احمدى، تحلیلى تربیتى بر روابط ...، ص 83.
[102]. سیماى زن در جهان، ایالات متحده ى امریکا.
[103]. همان، ص 36.
[104]. همان، ص 97.
[105]. همان، ص 93.
[106]. روز نامه ى اطلاعات 29/7/47. ص 3.
[107]. رونالد اینگلهارت، تحول فرهنگى در جامعه ى پیش رفته ى صنعتى، ص 321.
[108]. مسئله ى حجاب، ص 121 و 122.
[109]. دکتر سیداحمد احمدى، روان شناسى نوجوانان و جوانان، ص 123; هم چنین ر.ک: دکتر کرمانى، نوجوانى، ص 115 و 114.
[110]. دکتر على قائمى، شناخت، هدایت و تربیت نوجوانان و جوانان، ص 167.
[111]. ر.ک: مباحث حدود در کتاب هاى فقهى مانند: شرایع الاسلام; و الروضة البهیة (شرح لمعه).
[112]. الفقه على المذاهب الاربعة، عبدالرحمن الجزایرى، ج 5، ص 139.
[113]. ایور موریش، در آمدى بر جامعه شناسى تعلیم و تربیت، ترجمه ى غلامعلى سرمد، ص 38.
[114]. روزنامه ى کیهان، 10 شهریور 1380، ص 19.
[115]. براى مطالعه ى بیش تر ر.ک: مرتضى مطهرى، نظام حقوقى زن در اسلام; آیت الله جوادى آملى، زن در آیینه ى جلال و جمال.