مسئله ی پوشش در اسلام (قسمت اول)

1- از ابتدای حیات بشر مسئله ی پوشش به عنوان یک نیاز طبیعی برای او مطرح بوده است. انسان از غار و جنگل و بالاخره پوست حیوانات و نهایتاً لباس برای محافظت از خود در برابر عوامل طبیعی مثل سرما، گرما، باد و نور آفتاب استفاده می کرد. به عنوان مثال پوشش اغلب نقاط بدن در مناطق بسیار سرد، پوشش اندک در مناطق آفریقایی و پوششی مابین این دو در مناطق معتدل مورد استفاده بوده است.   در مناطق کویری پوشش افراد باید طوری انتخاب شود که علی رغم نازک بودن اغلب نقاط بدن را در مقابل حرارت شدید آفتاب محافظت کند. به ویژه معمولاً در این مناطق انسان ها اعم از زن و مرد از پوششی هم برای سر و گردن استفاده می کنند تا پوست بدن در این نواحی از تابش آفتاب و از گرد و غبار ناشی از طوفان های شن آسیب نبیند.

2- در مراحل ابتدایی، پوشش برای بشر کاربرد اخلاقی نداشت ولی از زمانی که آدمی با مفهوم مسئولیت و اخلاق آشنا د، مسئله حیا نیز برای او موضوعیت پیدا کرد. به تعبیر قرآن کریم، آدم و حوا در مقابل یکدیگر احساس شرم و حیا کردند و اندام جنسی خود را با برگ درختان پوشاندند. با افزایش جمعیت نقش اخلاق پوشش بیشتر موضوعیت پیدا می کند.

3-  پوشش در همه جوامع نقش چهارمی نیز ایفا می کرده است که نقش فرهنگی است. لباس و پوشش بازتاب فرهنگ و آداب و رسوم، اقتصاد و هویت جمعی یک قوم یا ملت بوده است. در بسیاری موارد طبقات مختلف اجتماعی از روی لباس آنان مشخص می شدند. لباس نقش زینت نیز داشته است و افراد از این طریق به یکدیگر فخر می فروختند.

پس بنابر آنچه گفته شد موضوع پوشش از یک جهت شخصی و طبیعی و از جهتی عرفی و فرهنگی و از جهت دیگر به اخلاق فردی و اجتماعی مربوط است. این سه عامل در فرایند تاریخ جوامع ارزش کمتر یا بیشتری پیدا می کند و به دلایل مختلف یکی بر دیگری رجحان پیدا می کند.

هر جامعه ای برای بقا، ثبات و کمال اخلاقی خود و هسته های تشکیل دهنده اش یعنی خانواده و کاهش عوامل محرک و تنش زا برای افراد جامعه، قراردادهای اجتماعی مکتوب(قانون) یا غیر مکتوب(عرف) دارد که بر اساس آن مرزهای اخلاقی و باید و نباید های پوشش اعضاء خود را معین می کند.این مرزها معیار قانونی و «عفت» اخلاقی اجتماعی را تشکیل می دهند. معمولاً پوششی که خلاف این قانون یا عرف انجام شوند جرم یا بی عفتی قلمداد شده و موجب اختلال در نظم اجتماع تلقی خواهد شد و مذمت یا مجازات قانونی به دنبال دارد.

گویا در گذشته نوع لباس، زبان اهل عفاف در پاکی شخصیت و نشانه تشخص اجتماعی بوده است. پوشش بیشتر، نشان از شخصیت اجتماعی و پوشش کمتر نشان از بی شخصیتی داشته است. با استناد به آثار و تصاویر باقی مانده از گذشتگان می توان گفت زنان معمولا از گردن تا روی پا و مردان از ناف تا زانو را می پوشانده اند این حد پوشش عفت و کمتر از آن بی عفتی محسوب می شده است. البته به مرور زمان تحولات اجتماعی باعث تغییرات زیادی در این مرزها شد. جذابیت جنسی بیشتر زنان نسبت به مردان و استعداد تحریک پذیری بیشتر مردان نسبت زنان، همچنین جلوگیری از مزاحمت مردان و تامین امنیت زنان باعث شد تا عقلای جامعه در مورد پوشش زنان، سختگیری ها و محدودیت های بیشتری را در نظر گیرند. به عنوان مثال می بینیم در تخت جمشید ایران در میان آن همه تصاویر حجاری شده مردان، تصویر هیچ زنی دیده نمی شود. زنان از پوشش زیادی برخوردار بودند و در مجامع حاضر نمی شدند. در هند و اروپای گذشته هم وضعیت به همین صورت بود.

 

پوشش در اسلام

اسلام همچون ادیان دیگر توحیدی، در منطقه ی جغرافیایی خاور میانه ظهور کرده است. طبعاً مناسبات اقلیمی، اجتماعی و اخلاقی این ناحیه، روابط اجتماعی و لباس مردم این ناحیه را تحت تاثیر قرار داده بود و در همین ارتباط اگر مناسبات گذشته کارآمدی لازم را برای بقا و کمال جامعه نداشت باید از جانب شریعت اسلامی تغییر می کرد.

اسلام یک دین اجتماعی و اخلاقی است و لازمه زیست اجتماعی اختلاط دو جنس زن و مرد و لازمه زیست اخلاقی روابط سالم این دو جنس است. راهکار اسلام در این رابطه آزادی روابط اجتماعی انسانی بدون بروز جنسیت یعنی زنانگی و مردانگی است. اسلام معتقد است روابط اجتماعی زنان و مردان به عنوان دو انسان هیچ اشکالی ندارد اما بروز جنسیت در روابط اجتماعی زنان و مردان در اسلام ممنوع است. انسانها در روابط خود مسئول هستند که اخلاق و عفت جنسی در پوشش، نگاه، گفتار و رفتار را رعایت کنند. ما در این مبحث تنها به عفت یا تقوای در پوشش می پردازیم و متعرض عفت جنسی در زینت و آرایش، نگاه، گفتار و رفتار نمی شویم که خود بحث مفصلی دارد.

پیش از ظهور اسلام لباس زنان و مردان عرب، متناسب با شرایط آب و هوایی همان نواحی، تفاوت چندانی با هم نداشت. لباس آنان شامل یک پیراهن بلند تا روی پا، به همراه   پارچه ای بلند بود که بر روی سر می انداختند و اطراف آن را رها یا به پشت شانه ها یا گوشها می انداخته اند. این لباس برای حفظ پوست بدن از آفتاب سوزان و باد و طوفان مناسب بود. اشراف تنها بر زرق و برق و کیفیت جنس آن می افزودند. پس از اسلام هم این رویه ادامه داشت تا اینکه این نوع پوشش برای برخی از زنان و مردان جوان مدینه مشکل به وجود آورد. در روایتی از امام باقر(ع) نقل شده که خانمی که روسری خود را پشت گوشش گذاشته بود از کنار جوانی از جوانان مدینه گذر کرد. آن جوان در حالی که محو تماشای وی شده بود آن خانم را دنبال کرد، این جوان چنان محو تماشای خانم شده بود که استخوان یا شیشه ای از دیوار بیرون زده بود را ندید و آن صورت آن جوان را پاره کرد. هنگامی که آن زن دور شد آن جوان متوجه پیراهن خود شد که از بالا تا پایین پر از خون شده بود. جوان شخصی مومن و اخلاقی بود، خود را به رسول خدا رسانید و قضیه را تعریف کرد، آیه نازل شد. قاعدتا این حادثه باید قبل از نزول آیه حجاب باشد که در آن قرآن کریم یک راهکار درونی پیشنهاد می کند و آن خود نگهداری و کنترل نگاه است. آنجا که می فرماید: « به مردان با ایمان بگو: دیده فرو نهند و پاکدامنى ورزند، که این براى آنان پاکیزه‏تر است، زیرا خدا به آنچه مى‏کنند آگاه است. » و به زنان با ایمان بگو: «دیدگان خود را [از هر نامحرمى‏] فرو بندند و پاکدامنى ورزند. به تعبیر امام صادق(ع) طبیعی است که نگاه مکرر، قوای جنسی را تحریک می کند و همین برای بوجود آوردن فتنه در دل نگاه کننده کافی است.رسول خدا فرمود: نگاه اول در زندگی اجتماعی اتفاقی و بی اشکال است ولی نگاه بعدی به ضرر توست.

مورد دیگر مشکل برای زنان بوجود آمد. قضیه این بود که برخی از جوانان مدینه برای زنان پیامبر یا دیگر زنانی که شبها برای رفتن مسجد یا کارهای ضروری دیگر خود، از خانه خارج می شدند مزاحمت ایجاد کردند، وقتی از آنان باز خواست شد که چرا چنین می کنید؟ جواب دادند که ما خدمتکاران را آزار و اذیت می کنیم. قرآن کریم خواستار تغییر اندکی در مرزهای معمول پوشش در آن زمان شد، و راهکاری بیرونی را مطرح فرمود تا زنان مومن و پاکدامن و متشخص از دیگران بازشناخته شوند؛ لذا فرمود دو طرف روسری خود را که به پشت گوش می اندازید یا رها می کنید به هم نزدیک کنید تا گردن و سینه ها پوشیده شود:   «اى پیامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمن بگو: «جلباب خود را بر خود فروتر گیرند. این براى آنکه آنها، به عنوان اشخاصی پاک شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند، بهتر است. جلباب در این آیه لباس یا روسری بلندی بوده است که زنان سر و سینه خود را با آن می پوشاندند. در آیه دیگر گفته شده است که یک طرف روسری خود را به روی شانه و گردن خود بیندازید تا گردن و سینه پوشیده شود. آنجا که می فرماید: ای پیامبر به زنان با ایمان بگو روسرى خود را بر گردنِ خویش اندازند.» در آن زمان خدمتکاران اجازه نداشتند که روسری یا مقنعه بر سر بگذارند تا از زنان آزاد تشخیص داده شوند. ادامه در قسمت دوم