پژوهشی در مبانی فقهی حجاب (قسمت چهارم)احمد عابدینی
روایتهایى که واژه «جلبابا» در آنها آمده بیشتر اینگونهاند: «فلیتخذ للفقر جلبابا»، یا «للفاقة جلبابا» که در تمامى موردها، مىتوان جلباب را به معناى پرده گرفت: پرده فقر، پرده ذلت، پرده شب، پرده حیاء. پرده هم تمامى بدن را مىپوشاند. با این معنى براى «جلباب» روایتها جایگاه خود را از لحاظ معنى، خوب پیدا مىکنند.
2. روایاتى نیز وجود دارد که «جلباب» بىگمان در آنها به معناى لباس سرتاسرى نیست; در مثل راوى مىگوید به حضرت امام صادق(ع) وارد شدم و از نزد همسران خود پیش ما آمد «و لیس علیه جلباب». (31)
روشن است که در این جا، مراد لباس سرتاسرى و چادر نبوده، بلکه شاید مراد عبا باشد و دشداشه(پیراهن عربى).
در روایت دیگرى آمده که حضرت صادق(ع) در وصف عذاب گروهى فرمود:
«لیقطع لهن جلباب من نار ودرع من نار.» (32)
به قرینه درع، «جلباب» نمىتواند لباس سرتاسرى باشد وگرنه واژه «درع» بى فایده مىشد. نکته شایان توجه این که روایاتى که در آنها «جلباب» به معناى پرده و لباس سرتاسرى است، به طور معمول، از رسول خدا(ص) و على(ع) وایتشده; ولى روایاتى که در آنها «جلباب»، به معناى دشداشه، یا لباس کوتاه است، از امام صادق(ع) روایتشده است.
بنابراین مىتوان گفت: مراد از «جلباب» در آیه شریفه، چادر و لباس سرتاسرى است; ولى در زمانهاى بعدى، به لباس گشادى که بیشتر بدن را در خود مىگیرد و مىپوشاند نیز، جلباب مىگفتهاند و کمکم به هر دو معنى گسترش یافته است.
خلاصه: واژه جلباب، به معناى چادر و همانند آن است، نه به معناى روسرى و پوشیه. در این جا باید به این نکته توجه داشت که چادر، به طور معمول، جلو بسته نیست. بنابراین، چادر سر کردن، با بازبودن و آشکار بودن جلوى سر و صورت و گوشها، منافاتى نداشته است.
به قرینه این که سوره حشر، پیش از سوره نور نازل شده، معلوم مىشود که این آیه در صدد تحدید حجاب و نمایاندن حد و مرز براى آن نبوده است; بلکه بر آن بوده نشانهاى براى زنان آزاده و پاکدامن برنهد و مىخواسته با این امتیاز و امتیاز قلمداد کردن آن، کارى کند که بانوان با شوق، پذیراى حجاب شوند.
و شاید اینگونه نشانهگذارى و جداسازى صف پاکدامنان از ناپاکدامنان و یا آزادگان از کنیزکان، باخواستخود زنان صورت گرفته باشد.
به این بیان، چون مورد اذیت و آزار اراذل و اوباش قرار مىگرفتند، گاه وبىگاه، به پیامبر(ص) شکوه مىکرده و خواستار راه چارهاى بودهاند که خداوند این راهچاره را براى آنان مطرح کرده است.
شاهد بر این، آیه بعدى است که با لحن شدیدى منافقان و آزاردهندگان به زنان پاکدامن را تهدید مىکند و مىفرماید:
«لئن لمینته المنافقون والذین فى قلوبهم مرض والمرجفون فى المدینة لنغرینک بهم ثم لایجاورنک فیها الا قلیلا.» (33)
[پس از این] اگر منافقان و آنان که در دلهاشان مرض و ناپاکى است و هم آنان که شایعه مىافکنند [دست از این زشتکارى برندارند] تو را علیه آنان برانگیزیم; تا پس از اندک زمانى در مدینه در جوار تو، زیست نتوانند کرد.
روشن است که منافقان و بیمار دلان کارشکنیهاى گوناگون مىکردند. گاهى به آزار و اذیت زنان مىپرداختند، گاهى شایعههایى درباره شکست مسلمانان، در بین مردم مىپراکندند. هر زمان براى کار خود بهانه و عذر مىآوردند; در مثل هنگامى که به آزار زنان دست مىیازیدند، مىگفتند: فکر کردیم کنیز است و...
خداوند، در مرحله نخست، نشانهاى براى بازشناسى کنیز از آزاد، نهاد و سپس به منافقان هشدار داد: پس از قرار دادن نشانه، دیگر هیچ توجیهى براى آزار آزاد زن مسلمانان ندارند.
یدنین
«یدنین» از «ادناء» به معناى نزدیککردن، گرفته شده است; ولى در این آیهشریفه، به معناى آویختن است. التفسیر الکاشف، «یدنین» را به معناى «یسدلن» (34) آویزان مىکنند و المیزان، آن را به معناى «یتسترن» (35) مىپوشانند، گرفته است.
در تفسیر روحالمعانى آمده است:
«الادناء التقریب یقال ادنانى اى قربنى وضمن معنى الارخاء، او السدل ولذا عدى بعلى.» (36)
ادناء، به معناى نزدیک کردن است. گفته مىشود: ادنانى; یعنى مرا نزدیک کرد و معناى آویزان و رها کردن را هم در بر دارد; از این روى با «على» آمده است.
سپس در ادامه معناى دیگرى براى «یدنین» آورده شده است; ولى به نظر مىرسد اختلاف در معناى «یدنین» ناشى از اختلاف در معناى «جلباب» باشد.
به هر حال، اگر «جلباب» به معناى چادر باشد، «یدنین» به معناى آویختن و رها کردن است. «من» در «من جلابیبهن» تبعیض است و زمخشرى در کشاف، دو احتمال در این باره یادآور شده است:
1. هرگاه از منزل بیرون مىروند، بعضى از چادرهاى خود را بر سر بیندازند; یعنى در هر نوبت، یکى از چادرهاى خود را برسر کنند و از منزل خارج شوند.
2. هرگاه از منزل بیرون مىروند، بخشى از چادرشان را بر سر بیندازند. (37)
به نظر مىرسد احتمال دوم درستباشد; یعنى هر زن، قسمتى از چادر خود را بر سر بیندازد و این معنى، با همانندهاى آن در قرآن نیز سازگار است: «ولیاخذوا اسلحتهم» هرکس اسلحه خود را برگیرد. «فاغسلوا وجوهکم» هرکس صورت خود را بشوید.
و نیز با واقعیت تاریخى آن زمان که مردم در فقر و تنگدستى به سر مىبردند، بیشتر سازگار است; زیرا دور مىنماند که در آن زمانها که اصحاب صفه، در فقر شدیدى مىزیستند و لباس و مسکن نداشتند، زنان مسلمان، چادرهاى گوناگون داشته باشند و آیه شریفه ضمن تایید بفرماید: یکى از چادرها را بر سر کنید.
از آنچه گفته شد و ترتب نزولها و شان نزولها، به دست مىآید که سوره احزاب، پیش از سوره نور نازل شده است.
و نکته دیگرى که روشن مىشود، این که بخش نخست آیه، مقدمهاى استبراى بخش دوم; یعنى پوشیدن چادر، مقدمهاى استبراى شناخته شدن; تا آزار نبینند و ولگردان بر گرد آنان نگردند. نه این که تکلیفى الزامى و شرعى براى زنان باشد; زیرا آن تکلیف، سپسها و در برههاى دیگر، هنگام نازل شدن سوره نور (آیه 30) بیان شده است و در نتیجه مىتوان گفت: جلباب مطرح شده در این آیه حقى است که خداوند براى زنانى که نمىخواهند مورد آزار و اذیت ولگردان قرار بگیرند، قرار داده است; نه این که وادار کردنى در کار باشد. براى روشن شدن بیشتر مساله مثالى مىزنیم: هرگاه، شخصى، چه زن و چه مرد، در منزل خود باشد، منزل، مکان امن و پناهگاه اوست و کسى حق هیچگونه دستاندازى به حقوق او را ندارد و کسى حق ندارد به جاى امن و پناهگاه وى تجاوز کند.
اگر کسى از پشتبام، بالاى درخت، یا روزنهاى و... به داخل منزل کسى بنگرد و یا شنود و دوربین مخفى بگذارد، به حریم خانه دست انداخته و صاحب خانه، حق دارد با او برخورد کند و حتى چشمان او را نابینا سازد و یا به قتل برساند. در احادیث گوناگون وارد شده است:
«ایما رجل اطلع على قوم فى دارهم لینظر الى عوراتهم فرموه ففقؤوه عینیه، او جرحوه فلا دیة له.» (38)
هر آن که بر خانه گروهى بنگرد و از اسرار آنان آگاه شود و آنان به سوى وى تیراندازى کردند و نابینا شد و یا بر وى زخمى وارد کردند، دیهاى برایش نیست.
در حدیث دیگر آمده است:
«شخصى از سوراخهاى حجرههاى رسول خدا(ص) به درون آن مىنگریست. پیامبر اکرم(ص) با تیرى که در دست اشتبه سوى او آمد، تا چشمانش را کورکند مرد فرار کرد. پیامبر(ص) فرمود: اى خبیث! سوگند به خدا اگر ایستاده بودى چشمانت را کور مىکردم.» (39)
ولى اگر در خانهاى گشوده بود و زنى برهنه در برابر در نشسته بود و دیگران به او نگاه کردند، چشمهایشان نابینا نمىشود و بیننده را تجاوزگر به حریم دیگران نمىدانند (گرچه تماشا کننده، کار حرامى انجام داشته است); زیرا آن زن، با گشودن در، و نشستن روبهروى آن، خود، حریم خانه خود را شکسته است.
حال از این آیه روشن مىشود که خداوند به زنان صالح و مؤمن، ارفاق کرده و به آنان امتیاز داده که اجازه داده است که حریم خود را به همراه خود ببرند. یعنى اگر «جلباب» و پردهاى بین خود و محیط خارج پدید آورند، این پرده، حریم آنان خواهد بود و کسى حق ندارد به این حریم دستیازد و با کسى که این حرکت زشت را انجام داد، مىتوان، برخورد کرد. ولى اگر کسى چنین حریمى را براى خود قرار نداد و مورد اذیت و آزار دیگران قرار گرفت و نگاهها به او دوخته شد و سخنان ناشایستى درباره او به کار گرفته شد، نمىتواند ادعاى دستاندازى به حریم خود را مطرح کند; زیرا خود، حریمى براى خود قرار نداده است.
مرحله چهارم:
«قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن ویحفظن فروجهن ولایبدین زینتهن الا ما ظهر منها ولیضربن بخمرهن على جیوبهن ولایبدین زینتهن الا لبعولتهن او آبائهن او آباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنى اخوانهن او بنى اخواتهن او نسائهن او ما ملکت ایمانهن او التابعین غیر اولى الاربة من الرجال او الطفل الذین لمیظهروا على عورات النساء ولایضربن بارجلهن لیعلم مایخفین من زینتهن وتوبوا الى الله جمیعا ایها المؤمنون لعلکم تفلحون.»
ا
خداوند در این مرحله، به زنان پارسا و مؤمن فرمان مىدهد: چشمان خود را از نگاههاى ناروا فرو گیرند، اندام خود را بپوشانند، زینت و آرایش خود را به جز آن جا که ناگزیر آشکار مىشود، بر بیگانه آشکار نسازند، سینه و دوش خود را به مقنعه بپوشانند، زینت و جمال را ننمایانند، جز براى محرمهاى سببى و نسبى و یا زنان و کنیزکان و کودکان ناآگاه بر عورت زنان، چنان پا به زمین نکوبند که خلخال و زیورشان بیرون آید و آشکار شود.
این مرحله از پوشش، بىگمان، پس از آیات سوره احزاب نازل شده است; به چند دلیل:
1. برابر ترتیب نزول سورهها، سوره احزاب، هشتاد و هشتمین، یا هشتاد و نهمین و یا نودمین سوره نازل شده بر رسول خداست; (40) ولى سوره نور نودوششمین تا یک صدودومین سوره نازل شده بر رسول خداست.
2. شان نزولها، یا اسبابالنزولهایى که براى سورهها، یا پارهاى از آیات بیان شده نیز، بیانگر همین نکتهاند; در مثل در سوره احزاب، پیش از نازل شدن آیات حجاب، سخن از جنگ احزاب و داستان زید و زینب و غزوه بنىقریظه بود که همگى در سال پنجم هجرى و آغاز سال ششم رخ داده است. (41) ولى در سوره نور، سخن از داستان افک به میان آمده که مربوط به غزوه بنىالمصطلق و پس از نازل شدن آیه حجاب بوده است.
عایشه مىگوید:
«رسول خدا، بین زنان خود قرعه کشید و قرعه به نام من در آمد و مرا دنبال خود برد و این رخداد، پس از نزول حجاب بود.» (42)
بنابراین آیه 31 سوره نور، بیان چهارمین مرحله از حجاب را بر عهده دارد و چون این مرحله از حجاب، مهمترین مرحلهاست و افزون بر حجاب زنان، امور گوناگون دیگرى نیز بیان کرده، ما به شرح درباره این آیه بحث مىکنیم; تا زوایاى مساله به خوبى روشن شود.
بنابراین آیه شریفه، با توجه به واژگان و شان نزول و لباس معمول زمان نزول و روایتهایى که درباره بخشهاى گوناگون آیه به ما رسیده است، مورد بررسى قرار مىگیرد. ادامه در قسمت پنجم