اخلاق فردی جوانان(قسمت دوم)
و یا امام کاظم(ع) فرمودند:
لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُحاسَبْ نَفْسَهُ فی کُلِّ یَوْمٍ فَاِنْ عَمَلَ حَسَنَةً اسْتَزادَ اللهَ تَعالی وَ اِنْ عَمَلَ سَیِئَةً اِسْتَغْفَرَ اللهَ مِنْها و تابَ اِلَیْهِ؛ از ما (اهلبیت) نیست کسی که هر روز از خویشتن حساب پس نگیرد، پس اگر عملش نیک و پسندیده بود، از خداوند متعال بخواهد که آن را زیاد نماید و اگر عمل زشت انجام داد، از خداوند طلب استغفار نموده، توبه کند.[6]
باشد که بتوانیم با توجه به نیات و اعمال فردی و اجتماعی به کمالات انسانی دست یابیم.
شرایط پذیرش توبه چیست؟
بسیاری از نوجوانان، بر اثر ارتکاب گناه یا جرمی، به نفس خویش تلقین مینمایند که خداوند با دیدهی غضب آلود به آنها نگاه میکند و هیچ اعتباری در درگاه او ندارند و با نا امیدی و یأس کامل و اضطراب، نه تنها کار خیری انجام نمیدهند، بلکه به گناه و جرم خود ادامه میدهند؛ اما باید گفت که این حالت یأس از رحمت حق نیز خود گناهی جداگانه به حساب میآید؛ چون او میتواند و قادر است با قدرت و نیروی جوانی تصمیم بگیرد که بر تمام اعمال و کارهای گذشتهی خویش پوشش گذارد و به درگاه خدا روی آورد؛ یعنی با همان قدرتی که مرتکب جرم و گناه میشد، مرتکب عمل خیر گردد و بهترین عمل خیر برای او رویآوردن به درگاه الهی است. هرچند که اعمال زشت آدمی و رفتار ضد اخلاقی و انسانی، معصیتی بزرگ به شمار میآید، ولی ناامیدی از بخشش و عفو و رحمت الهی، گناهی بسیار بزرگتر از گناهی است که انجام داده است؛ چون هیچ کس جز کفار از رحمت الهی مأیوس و نا امید نیستند.
پس امید به رحمت الهی، خود بزرگترین توفیق الهی است؛ البته امیدی که همراه با عمل باشد و همین امیدواری به رحمت حق، بزرگترین انگیزه برای بازگشت به سوی خداست و نوعی توجه و عنایت الهی به اوست؛ چون توبه بذر حسنه است و حسنه نیازمند به نیرو است و نیروی انجام حسنه از خداست. اوست که توفیق میدهد؛ یعنی اسباب فراهم مینماید تا بنده موفق به توبه شود، و بتواند از لجنزار گناه بیرون آید و به سوی پروردگارش برگردد.[7]
اما اینکه چگونه بفهمد توبهی او پذیرفته شده یا نه، باید به این نکتهی مهم توجه داشته باشد که خداوند رحمان، تنها هنگامی توبهی گنهکار را میپذیرد که معصیت او ناشی از استکبار و یا نوعی تمسخر نسبت به خدا نباشد؛[8] یعنی با عناد و لجاجت گناه نکرده باشد؛ بلکه از روی جهالت و نادانی مرتکب معصیت شده باشد و هنگامی که توبه میکند، بدین صورت نباشد که بلا فاصله مرتکب گناه گردد.
یک جوان مسلمان باید بداند که توبه از مختصات دین اسلام است؛ چون در شریعت مسیح و یهود، اگر چه بحث توبه آمده، اما حقیقت توبه که در دین اسلام آمده، با آنچه در سایر ادیان الهی آمده، متفاوت است.
و نیز باید بداند که اگر توبه صرفاً در حد گفتار و زبان خلاصه نشود و با عمل همراه باشد، قطعاً پذیرفته است. و همچنین به این نکته باید علم داشته باشد که خداوند توبهی جوان گنهکار را بسیار آسانتر از گناه فرد سالخورده پذیرا است؛ چون او جوان توبه کننده را بسیار دوست دارد. و به همین جهت توبهی جوان را بهتر و آسانتر میپذیرد.
و دیگر اینکه، باید بداند توبهی حقیقی در نفس و قلب آدمیان اثر اصلاحی دارد و جان آدمیان را میسازد و او را در مسیر سعادت دنیا و آخرت قرار میدهد؛ زیرا توبه در واقع از بین بردن پلیدیها است.
سیوطی در تفسیر الدر المنثور از پیامبر اسلام(ص) روایت میکند که فرمود:
خدای ـ عزّوجلّ ـ توبهی بندهاش را میپذیرد و یا گناهانش را میآمرزد، مادامی که پرده را نینداخته باشند. شخصی پرسید: انداختن پرده یعنی چه؟ فرمود: بیرون شدن جان در حال شرک.
از امام باقر(ع) در همان تفسیر روایت شده که فرمودند:
گناهان مؤمن اگر موفق به توبه شود، آمرزیده میشود؛ پس بر مؤمن است که مراقب خود باشد که بعد از توبه و آمرزش، خود را به هیچ گناهی آلوده نسازد.[9]
به نظر میرسد که یک جوان همانگونه که با اراده و اختیارش به سمت معصیت و گناه روی میآورد، با همان نیرو و اراده میتواند عزم خود را جزم نموده و به سمت پلیدیها نرود و یا اگر نا آگاهانه به آن سوی کشیده شد، باز گردد؛ یعنی به همان راحتی که مرتکب معصیت شده، به همان آسانی و حتی راحتتر از آن، عمل خیر و نیک انجام دهد؛ اما آن چه جوان را به این کار سوق نمیدهد، عدم توجه است؛ چون آن قدر احساسات و شور و هیجانات جوانی، او را محاصره کرده است که اجازهی هرگونه تفکر و تأمّل را از او سلب نموده است. پس هرگاه توجه و تنبّه باشد، توبه به دنبال آن خواهد آمد و چون تأمّل نیست توبه کمتر است.
چرا نگاه به نامحرم در اسلام تحریم شده است؟
اسلام برای این که با تعالیم و دستوراتش، انسان را به کمال و سعادت انسانیاش برساند، تمام مقدمات طریق کمال را برای او هموار کرده و همهی موانع را از سر راهش برداشته است؛ به همین جهت میتوان گفت که بهترین راه رسیدن به کمالات انسانی، عمل به تعالیم آسمانی اسلام است. این مطلب آن قدر آشکار و روشن است که بسیاری از مفسران مسلمان گفتهاند که: اگر کسی مسلمان نباشد ولی به تعالیم اسلام عمل نماید، در حیات و زندگی مادی به کمال و سربلندی میرسد. این نکته را علامه(ره) در موارد متعددی ادعا کردهاند. یکی از موانع اصلی رسیدن به کمال انسانی برای زنان، عدم رعایت حجاب، و برای مردان رها کردن چشم در مقابل نوامیس دیگران است. این دستور صریح قرآن است که:
مسلمانان چشم خود را از نامحرمان بپوشانند و عورت خود را حفظ نمایند که این کار، ایشان را پاکتر میکند.[10]
در شأن نزول آیهی مزبور از امام صادق(ع) روایت شده که فرمودند: جوانی از انصار در کوچههای مدینه زنی را دید. در آن ایام زنان مقنعهی خود را پشت گردن میانداختند؛ وقتی زن از او گذشت، او را تعقیب کرد، و از پشت او را مینگریست تا داخل کوچهی تنگی شد. در آن جا استخوان و یا شیشهای که در دیوار بود، به صورت مرد گیر کرد و آن را شکافت. همین که زن از نظرش غایب شد، متوجه گردید که خون به سینه و لباسش میریزد؛ با خود گفت: به خدا سوگند، نزد رسول خدا(ص) میروم و جریان را به او خبر میدهم. جوان نزد آن بزرگوار رسید. حضرت چون او را دید، پرسید چه شده؟ وقتی جوان جریان را گفت، جبرییل نازل شد و این آیه را آورد: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ».[11]
علاّمه طباطبایی(ره) میفرمایند:
شبیه همین روایت از حضرت علی(ع) نیز نقل شده است و ظاهر آن این است که مراد از امر به چشمپوشی در آیهی شریفه، نهی از مطلق نگاه به زن اجنبی است و مطابق روایات وارده، آنچه که از نگاه به زن نامحرم حلال است، صورت و کفین میباشد.[12]
و اگر آن هم با لذت همراه باشد بدون اشکال نیست. پس حفظ و حراست از چشم سر برای باز شدن چشم دل (بصیرت) بر جوانان لازم است. و همین طور حجاب برای زنان آن قدر در اسلام حایز اهمیت است که امام صادق(ع) فرمودهاند:
سزاوار نیست برای زن که در برابر زنان یهود و نصارا برهنه شود؛ چون میروند و نزد شوهران خود تعریف میکنند.[13]
این که نگاه به نامحرم برای زن و مرد در اسلام حرام شمرده شده، به خاطر این است که نگاه حرام خلاف فلسفهی وجودی چشم در انسان است. و کسی که این نعمت بزرگ الهی را در راه خدا به کار نگیرد، حق آن را انجام نداده است، ضایع نمودن این حق، ظلم بزرگی است و هر ظلمی نیز معصیت به شمار میآید. به همین دلیل است که در روایات بر مواظبت از چشم تأکید شده است.
امام صادق (ع) فرمودهاند:
و فُرِضَ عَلیَ الْبَصَرِ اَنْ لا یَنْظُرَ اِلی ما حَرَّمَ اللهُ عَلَیْهِ؛ و بر چشم واجب است که به چیزی که خداوند نظر کردن بر آن را حرام کرده است نظر ننماید.[14]
و نیز حضرت علی(ع) عفت چشم را موجب دوری از هلاکت دانسته و فرمودهاند:
هر که چشمپوشی کند تأسفش کم و از هلاکت برکنار است. هیچ جوانمردیی مانند چشمپوشی نیست.[15]
در روایتی دیگر آمده است:
چه بسا نگاه حرامی که حسرت طولانی را به دنبال داشته باشد.[16]
همهی این تأکیدها در محافظت از چشم، برای این است که نگاه حرام، علاوه بر این که نوعی ظلم به آن است، موجب آلودگی قلب و پلیدی باطن نیز میگردد.
پس برای این که بتوانیم در مسیر عدالت گام برداشته، از طهارت باطن برخوردار باشیم، باید بتوانیم از این عضو، همانند سایر اعضا محافظت نموده، آن را در همان طریقی به کار گیریم که خداوند برای آن هدف خلق کرده است
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1. تفسیر المیزان، ج 1، ص 369 – 380 .
2. المیزان، ج 1، ص 369.
3. رک: حسینی تهرانی، رسالهی لب اللباب، ص 31؛ و میرزا جواد ملکی تبریزی، رسالهی لقاء الله، ص 65 به بعد.
4. علامه حسنزادهی آملی، مجموعهی مقالات، ص21.
5. بحار الانوار، ج 15، ص 40؛ امالی شیخ طوسی، ج 1، ص 34.
6. اصول کافی، ج 2، ص 453.
7. المیزان، ج 4، ص 244.
8. المیزان، ج 4، ص 247.
9 . المیزان، ج 4، بحث روایی، ص 258.
10. سورهی نور، آیهی 31 ـ 30.
11. سورهی نور، آیهی 30.
12. المیزان، ج 15، ص 117.
13. نور الثقلین، ج 3، ص 593.
14. تفسیر صافی، ج 2، ص 165.
15. غررالحکم، لفظ «بصر».
16. وسایل الشیعه، ج 7، ص 138.