سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Slide 1 Slide 2
منوی اصلی
لینک دوستان
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز :419
  • بازدید دیروز :567
  • کل بازدید :12901748
  • تعداد کل یاد داشت ها : 205
  • آخرین بازدید : 103/9/5    ساعت : 2:49 ص
جستجو

مطالب پیشین
آرشیو مطالب

ویرایش
لوگوی دوستان
تدبر در قرآن
آیه قرآن
کاربردی

حجاب ونقش آن درسلامت اجتماع وآرامش روانی

 

رعایت حجاب درسلامت وپاکی اجتماع مؤثر است ،به علت تاثیر زیاد آن در استحکام خانواده به عنوان پایه واساس اجتماع ونیز تاثیر آن در ساخته شدن فرزندان با تربیت صحیح وپاک نگه داشتن محیط اجتماع از عوامل تحریک آمیز حیوانی .

معلوم است وقتی کانون خانواده گرم وپر جاذبه باشد،این گرمی واستحکام دربالا بردن روحیه عمومی مردم وجامعه تاثیر بسزایی خواهد داشت ،وقتی کودکان چنین خانواده ای با تربیت صحیح وتعادل روحیه وافکار پرورش یافتند،درجامعه منشأ سازندگی ، ترقی وتعالی می شوند. 

اکثر دختران وپسرانی که درسنین پایین به دام مفاسدمختلف می افتند،کسانی هستند که از تربیت حقیقی وصحیح محروم بوده اند این ظلم را هیچ کس جز والدین به آنها نکرده اند.

از طرفی با رعایت حجاب ،ریشه بسیاری از تفاخرها،تکاثرها ،اسرافها ،تحریک های بی موقع در اجتماع کنده خواهد شد وبذر فساد خشکیده خواهد شد.





      
حجاب در لغت به معنای مانع ، پرده و پوشش آمده است .
استعمال این کلمه ، بیش تر به معنی پرده است . این کلمه از آن جهت مفهوم
پوشش می دهد که پرده وسیله ی پوشش است ، ولی هر پوششی حجاب نیست : بلکه آن
پوششی حجاب نامیده می شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد .
دراین نوشتار مراد ما از حجاب ، پوشش اسلامی است و مراد از آن پوشش اسلامی
زن ،بعنوان یکی از احکام وجوبی اسلام ، این است که زن، هنگام معاشرت با
مردان ، بدن خود را بپوشاند و به جلوه گری و خود نمایی نپردازد . بنابراین ، حجاب ، به معنای پوشش اسلامی بانوان ، دارای دو بعد ایجابی و سلبی
است . بعد ایجابی آن ، پوشش بدن و بعد سلبی آن ، حرام بودن خودنمایی بهنامحرم است : و این دو بعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق
شودگاهی ممکن است بعد اول باشد ، ولی بعد دوم نباشد در این صورت نمی توانگفت که حجاب اسلامی محقق شده است .
گاهی مشاهده می کنیم که بسیاری اززنان محجبه در پوشش خود از رنگ های شاد وزیبا وتحریک برانگیز استفاده میکنند که به اندامشان زیبایی خاصی می بخشد ودرعین پوشیده بودن بدن زیبا ییاش آشکار است ، گویی که اصلاً لباس نپوشیده است‏‏ واین دور از روح حجاب
است. گر به معنای عام ، هر نوع پوشش ومانع از وصول به گناه را حجاببنامیم ، حجاب می تواند اقسام وانواع متفاوتی داشته باشد. یک نوع آن حجاب
ذهنی ، فکری و روحی است مثلاً اعتقاد به معارف اسلامی ، مانند توحید ونبوت ، از مصادیق حجاب ذهنی ، فکری وروحی صحیح است که می تواند از لغزشهاو گناهای روحی و فکری مثل کفر و شرک جلوگیری نماید. علاوه بر این ،در قرآن از انواع دیگر حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلی می کند ، نامبرده شده است مثل حجاب و پوشش در نگاه که مردان و زنان در مواجهه بانامحرم به آن توصیه شده اند . قل للمومنین یغضومن ابصارهم : ای رسول ما به مردان مومن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند . (آیه 30 ) نور قل للمومنات یغضضن من ابصارهن : ای رسول به زنان مومن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند . (آیه 31 ) نور
نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی ، حجاب گفتاری زنان در مقابل نامحرم است : فلاتخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض : پس زنهار نازک با مردان سخن نگوئیدمبادا آن که دلش بیمار ( هوا و هوس ) است به طمع افتد .
نوع دیگرحجاب و پوشش قرآنی ، حجاب رفتاری زنان در مقابل نامحرم است . به زنان
دستور داده شده است به گونه ای راه نروند که با نشان دادن زینت های خودباعث جلب توجه نامحرم شوند:
ولا یضربن بارجلهن لیعلم ما زیتهن ؛ وآن طور پای به زمین نزنند که خلخال وزیور پنهان پاهایشان معلوم شود. (آیه31 ) نور
ازمجموع مباحث طرح شده به روشنی استفاده می شود که مراد از حجاب اسلامی ،
پوشش وحریم قایل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در انحای مختلف رفتار
، مثل نحوه ی پوشش ، نگاه ، حرف زدن وراه رفتن است .




      

حجاب, حق خدا

 

یکى از نکات اساسى که زمینه اى براى عمل بـه احکام است, شناخت جـایگاه هر چیز در نظام هستـى است. البـتـه در نظامى که خداوند متـعال در جاى جاى آن دیده مى شود و ارتـبـاط اشیإ و اعمال بـا خداوند بسیار مشهود است و با درک این ارتباط و حضور, بسیارى از مشکلات زندگى بشر حل مى شود.

((حق)) , بـه عنوان زیبـاترین و پـسندیده ترین واژه آفرینش در تمامى ادیان و جوامع بشرى مورد تـوجه قرار گرفتـه است و حقوق و اداى آنها فراتـر از زمانها و مکانها و اشخـاص و ادیان است. در واقع هر فردى از هر طبقه اجتماعى و از هر دین و ملیت, نسبت بـه اداى حقوق دیگران حساسیت نشان مى دهد و این مطلب, حق و حـقوق را فرازمانى و فرامکانى مى کند.

برخى از اندیشه گران و حکیمان بر این باورند که حجاب, حق الله است و در این باره مى گویند:

((حرمت زن نه اختصاص بـه خود زن دارد, نه مال شوهر و نه ویژه بـرادر و فرزندانش مى بـاشـد. همه اینها اگر رضایت بـدهند, قرآن راضى نخواهد بـود, چـون حرمت زن و حیثـیت زن بـه عنوان حق الله مطرح است. لذا کسى حق ندارد بـگوید من بـه نداشتـن حجـاب رضایت دادم. از اینکه قـرآن کـریم مى گـوید: هر گـروهى, اگـر راضـى هم باشند, شما حد الهى را در برابر آلودگى اجرا کنید, معلوم مى شود عصمت زن حق الله است.))  

پرواضح است آدمى نمى تواند حقوق الهى را کاملا ادا کند ولى بـا انجـام بـرخى کارها مى تـوان رضایت الهى را بـه دست آورد. حـضرت رسول(ص)مى فرماید: ((ان حقوق الله جل ثنائه اعظم من ان یقوم بها العبـاد و ان نعم الله اکثـر من ان یحـصیها; حـقوق خـداوند متعال بـزرگتـر از آن است که تـوسط بـندگان ادا شود و نعمتـهاى خداوند بیشتر از آن است که به شمارش آید.)) و حضرت على(ع)مى فرماید: ((لکنه سـبـحـانه جـعـل حـقه عـلى العـبـاد ان یطیعوه; ولى خداوند متـعال بـر بـندگان حقى قرار داده و آن این است که او را اطاعت کنند.))

اگر چه حق خدا بـزرگ است و قابـل ادا نیست, ولى اداى وظایف و اطاعت از خداوند متـعال بـه نوعى اداى حق محسوب مى شود. حجاب که امر خدا است و شارع مقدس بـه عنوان یکى از احـکام ضرورى دین آن را واجب کرده است, بـاید حفظ شود. حفظ این واجـب الهى اطاعت از او است و اطاعت از او حـقى است که بـر بـندگان نهاده است. و هر انسان باورمندى باید تعبدا و نه فقط به خاطر مصالح عمومى و ... این حد و حق الهى را ادا کند.

پس حکمت حجاب, سنجش میزان عبودیت و اطاعت بندگان است. بانوان با حفظ حجاب مى توانند اطاعت را, که روح و پیام اصلى عبادات بشر اسـت, اثـبـات کنند و در زمره اطاعـت کنندگان الهى قـرار گیرند



      

توصیه مقام معظم رهبری به بوتو

 

بی نظیر بوتو از مادری شیعه و ایرانی به دنیا آمده است وی در آخرین سفر خود به ایران به محضر مقام معظم رهبری هم رسید. آقای موسوی کاشانی از اعضای دفتر مقام معظم رهبری می گوید خانم بی نظیر بوتو که خدمت آقا آمده بود، ما چادری برای ایشان تهیه کردیم و او چادر به سر به خدمت آقا رسید. آقا از همان اول درمقام نصیحت برآمدند و گفتند: دخترم، تو فرزند اسلام هستی، تو فرزند امیرالمومنینی، تو فزند اهل بیتی، تو فرزند قرانی، تو مسلمانی، تو شیعه ای.

همین طور آقا ادامه دادند و کاری کردند که بوتو شروع به گریه کرد و با صورتی اشکبار گفت: آقا یک خواهش دارم و آن اینکه روز قیامت مرا شفاعت کنید.

آقا بلافاصله گفتند: شفاعت مخصوص محمد و ال محمد است. بهترین شفاعت در دنیا این است که شما مشی و مرامتان را با اهل بیت هماهنگ کنید؛ از زی خودتان که مسلمانیددست برندارید و از لباس دین خارج نشوید.

 





      

پوشش زنان محجبه، مد روز اروپا

 

پوشش زنان مسلمان و محجبه مورد توجه زنان اروپایی قرار گرفته و تبدیل به مد روز شده است. به گزارش ایونا، نوع پوشش زنان محجبه در جوامع اروپایی، محیط کار و مهمانی‌ها توجه بسیاری از شیک پوشان را به خود جلب کرده و تبدیل به مد روز اروپا شده است. زنان مسلمان که اکثر آنها از قشر جوان این کشورها هستند، با انتخاب شلوار، لباس‌های بلند زنانه و روسری‌های رنگی توانسته‌اند علاوه بر معرفی حجاب به عنوان نمادی از هویت اسلامی و شخصیت والای انسانی، پوشش کامل خود را به نوعی مد روز تبدیل کنند. بنا به گزارش «رویترز»، علت اصلی تمایل زنان اروپایی به لباس‌های زنان محجبه و مسلمان این است که این لباس‌ها در عین زیبایی از سادگی نیز برخوردار است و چهره‌ای نجیب، پاک و معصوم از بانوان را به نمایش می‌گذارد. گفتنی است، برخی از دولتمردان کشورهای اروپایی از همه گیر شدن این گونه مدها ابراز نگرانی کرده‌اند.





      

آزادی غربی = ایجاد مراکز فحشا

 

امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی فرموده اند که:

آن آزادی ای که غربی ها برای مملکت ما می خواستند

آن آزادی ای بود که جوان های ما را به تباهی بکشد.

آنها آن آزادی ای را می خواهند که من از این تعبیر به آزادی وارداتی

و یا آزادی استعماری  یعنی یک آزادی که در ممالکی

که می خواهند وابسته به غیر باشند یاد می کنم

آنها این آزادی ها را سوغات می آورند مثلا

هروئین آزاد

مشروبات الکی آزاد

محل فساد آزاد

می دانید که همان طوری که گفته اند از تهران تا آخر شمیران

 صد ها محل فساد به بدترین فساد وجود داشته است.

 آنها که می گفتند و هی آزادی آزادی می کردند. این معنا بود که

 مشروب فروشی بیشتر از کتاب فروشی باشد.

و مراکز فحشا بیشتر از مراکز علم باشد .

جوان های ما را بکشند به آن مراکز فحشا

مغز جوانی که عادت کرد به فحشا دیگر نمی تواند فکر کند که نفت ما را کی برد

این ها می خواهند این طور باشد.

داستان در زمان حال یعنی در دوران کنونی به نحو دیگری جریان دارد.

درست است که مراکز و محل های فساد (لا اقل علنن) وجود ندارد

اما سایت های اینترنتی و شبکه های ماهواره ای صد ها برابر

 خطرناک تر از مراکز فحشای آن زمان هستند.

و کسی در برابر آنها نمی تواند کاری انجام دهد.

درست است که جوان ما به مراکز فحشا و این چنین مکان هائی

 برای ارضای شهوت جنسی تغیان کرده خود نمی رود

اما هیچ فکر کرده ایم که چرا به دنبال این چنین مکان هائی نیستند ؟

دلیل این است

همین ارتباط های اینترنتی

و فیلم های مبتذل

و دوربین مخفی های به اصطلاح لو رفته

و این عکس هائی که از اعمال جنسی گرفته شده اند

همه و همه باعث ارضای شهوت جوانان شده اند

 تا حدی که دیگر به مراکز فحشا نیازی ندارند

بلکه مرکز فحشا در منزل و در اتاق خود جوان است.

و فقط کافی است که اراده کند .

در ضمن درست است که مراکز فحشا بیشتر از مراکز علمی نیستند

ولی اگر از مسیر امواج موضوع را بررسی کنی

آیا سایت های علمی بیشترند یا سایت هائی که

 فیلم ها و عکس های مبتذل را به نمایش عموم می گذارند ؟

آزادی غرب یعنی همین یعنی این که به اصطلاح

ما را به دنبال نخود سیاه بفرستند و اموال کشورمان را غارت کنند.

بیدار شو ای جوان

بیائید برای استقبال از تنها معصوم باقیمانده عالم خود را آماده کنیم.





      
آثار و فواید رعایت حجاب و پوشش دینی.
1- بهداشت روانی اجتماع و کاهش هیجان‏ها و التهاب جنسی که سبب کاهش عطش سیری ناپذیری شهوت است.
2- تحکیم روابط خانوادگی و برقراری صمیمیت کامل زوجین.
با
رواج بی حجابی و جلوه گری زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعی محدودیت و
پایان آزادیهای جنسی خود تلقّی میکنند وافراد متأهل هر روز در مقایسه‏ای
خطرناک میان آن چه دارند و ندارند، قرار میگیرند. این مقایسه‏ها، هوس را
دامن زده و ریشه زندگی را میسوزاند.
3- استواری اجتماعی و استیفای نیروی کار و فعالیّت‏
دختر
و پسری که در محیط کار و دانشگاه تحریک شهوانی شوند، از تمرکز و کارآیی
آن‏ها کاسته میشود و حکومت شهوت بر اجتماع سبب هدر رفتن نیروی فکری و کاری
است.
4- بالارفتن ارزش واقعیت زن و جبران ضعف جسمانی او
حیا، عفاف و
حجاب زن میتواند در نقش عاطفی او و تأثیرگذاری بر مرد مؤثر باشد. لباس زن
سبب تقویت تخیّل و عشق در مرد است و حریم نگه داشتن یکی از وسائل مرموز
برای حفظ مقام و موقعیّت زن در برابر مرد است.
اسلام حجاب را برای
محدودیّت و حبس زن نیاورده، بلکه برای مصونیّت او توصیه کرده است، زیرا
اسلام راضی به حبس، رکود و سرکوبی استعدادهای زن نیست، بلکه با رعایت عفاف
و حفظ حریم، اجازه حضور زن را در اجتماع داده امّا از سوء استفاده شهوانی
و تجاری منع کرده است.
در واقع حجاب موجب محدودیت، مردان هرزه میباشد
که در صدد کام جوییهای آزاد و بی حد و حصر هستند و مصونیت زنان از دست این
گروه از مردان منظور است.علاوه بر مطالب فوق استاد مطهری در بیان این که
چرا حجاب به زنان اختصاص یافته می گوید: اما علت این که در اسلام دستور
پوشش، اختصاص به زنان یافته، این است که میل به خود نمایی و خودآرایی
مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب‏ها و دل‏ها مرد شکار است و زن شکارچی،
همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. میل زن به
خود آرایی از حس شکارچیگری او ناشی میشود. در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که
مردان لباس‏های بدن نما و آرایش‏های تحریک کننده به کار برند. این زن است
که به حکم طبیعت خاص خود میخواهد دلبری کند و مرد را دل باخته و در دام
علاقه خود اسیر سازد. بنابراین انحراف تبرّج و برهنگی، از انحراف‏های
مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است". به عبارت
دیگر: جاذبه و کشش جنسی و زیبایی خاص زنانه و تحریک پذیری جنس مردانه، یکی
از علت‏های این حکم است. توصیه و دستور الهی به پوشش و حجاب برای زنان، به
منظور ایجاد محدودیت و محرومیت و چیزهایی از این قبیل که تنها فریب
شیطانیاند نمیباشد، بلکه در واقع برای آگاهی دادن به گوهر ارزشمند در وجود
زنان است که باید از آن مراقبت و شده و حفظ شود و به تاراج نرود. این
کاملاً معقول است که هر چیزی ارزشمندتر باشد، مراقبت و محافظت بیشتری را
میطلبد تا از دست راهزنان در امان باشد و به شکل یک ابزار برای مطامع
سودپرستان در نیاید.
به یاد داشته باشیم که غریزه جنسی، نیرومند و
عمیق است. هر چه بیشتر اطاعت شود، سرکش‏تر میگردد، همچون آتش که هر چه به
آن بیشتر هیزم بدهند، شعله ورتر میشود، و شهوت خود را به صورت یک عطش روحی
و خواست اشباع نشدنی در میآورد. و وضعیت جهان معاصر و کشانده شدن
عده‏ای به همجنس بازی نشانه آشکاری از این حالت است.بنابراین رعایت نکردن
پوشش اسلامی توسط زنان نه تنها از بین رفتن حساسیت مردان را به دنبال
ندارد، بلکه موجب طغیان غریزه جنسی آنان نیز میگردد و پس از مدتی باعث
دلزدگی و بی معنایی آن خواهد شد.در مورد مردان نیز این گونه نیست که
بتوانند با هر نوع لباسی از خانه بیرون آیند و نوع پوشش آنها می تواند به
هر صورتی باشد بلکه مردان نیز در این جهت با محدودیت های خاص خود نسبت به
پوشش مواجه هستند اما محدوده پوشش آنان به جهت حضور بیشتر در اجتماع و
کارهای سخت و به جهاتی که در بالا ذکر شد با زنان متفاوت است.




      

پیمان با منجی ؛ سید حسین حسینی

 

  آفریدگار آسمان و زمین را ثنا و ستایش می کنیم که جهان و انسان را آفرید و بدو کرامت بخشید و او را در زمین جای نشین توان و دانش و آینه ی نمایاننده ی فرمان " کن فیکون " خویش ساخت. او را آزاد آفرید و دارای گوهر گران بهای اختیار و انتخاب ساخت. نیز ، با اراده و حکمت خویش ، سرنوشت او را در قلمرو کشش و کوشش خود اعلام نمود : « همانا انسان را به راه عبودیت رهنمون شدیم ، خواه سپاسگزاری کند ، خواه ناسپاسی. » (سوره مبارکه انسان آیه چهارم)

آنگاه سزای نیکوکاران را خشنودی خود ( رضوان و بهشت ) و پاداش بد کاران را دوزخ و خشم خود ساخت.

در پی کرامت اختیار و آزادی ، از وی عهد و پیمان گرفت و او بر یگانگی پروردگارش زبان اعتراف گشود. آفریدگار هستی این مکالمه الهی را در کتاب خود آورد : « و هنگامی که پروردگار تو از فرزندان آدم پیمان گرفت که : آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند : چرا ، شهادت می دهیم. مباد که در روز رستاخیز بگویید : از آفریدگار خود غافل بوده ایم. » و « ای فرزندان آدم! آیا از شما پیمان نگرفتم که پرستش شیطان نکنید؟! او دشمن آشکار شماست. مرا بپرستید که راه راست تنها همین است. » (سوره مبارکه یس آیات شصت و یکم و شصت و دوم)

نیز پیمان و عهد پذیرش سفارت الهی (نبوت و امامت) در جای جای عوالم پیشین یادآوری و تاکید شده است.

هم از این رو ، در ساختار آدمی ، امام شناسی و نبی شناسی را آمیخت و آدمی از همان گاه ، الگوشناس و اسوه خواه شد. آن آفریننده دانا – که بر مهر و ولایت آنان عهد و پیمان گرفت – دوستی و ولایت برخی از آنان را هم دوش و هم سنگ توحید ساخت و تا آنجا بر این مهم تاکید کرد که از تمامی سفیران نیز عهدی جدا و پیمانی خاص بر دوستی آنان گرفت. حضرت امام صادق علیه السلام می فرماید:

« ولایت ما ولایت خداست که هیچ پیامبری جز بدان برانگیخته نشد. »

سپس برای هدایت مردمان ، آنان را یک به یک ، با نام و نشان معرفی فرمود و حجت رسای خود را تمام کرد و ابهامی به جای نگذاشت. مولای متقیان به عبدالله بن عباس فرمود:

« ابن عباس! لیله القدر در هر سال تکرار می گردد و در آن " امر " یک ساله فرود می آید و " امر " را والیانی است. » ابن عباس پرسید: آن والیان کیانند؟ امام علیه السلام فرمود: « من و یازده تن از نسل من ، آنان آگاهان بر غیب اند. »

آن آفریننده ، در هر فرصت مناسب ، عهد و پیمان گرفته را یاد کرد. او نخستین آنان ، حضرت امیر المومنین علیه السلام را بر جایگاه خاص نشانید و در آیات قرآن و از زبان پیامبر گرامی (ص) بر معرفی ابعاد شخصیت او اصرار ورزید و جهات گوناگون بزرگی او را گوشزد نمود. خداوند مهربان ، معیار ایمان و کفر را چنین شناساند: « محبت علی ایمان و دشمنی با او کفر است. »

آنگاه انسان های جستجوگر کمال را به مهر او خواند و زیارت و دیدار و همنشینی او را عبادت شمرد. او و فرزندانش را از شرک و بت پرستی و گناه پالایش فرمود و بر دوش هر یک پرچمی قرار داد و اصل و ریشه و عصمت و امامت آنان را یکی دانست.

دوازدهمین ایشان را اما ، نشانی ویژه و برنامه ای دیگر گفت. روزگار او را به دو بخش پنهانی و آشکاری (غیبت و حضور) تقسیم کرد. دوران غیبت را عصر انتظار و رعایت و مراقبت نامید و زمان ظهور را نقطه ی تکامل نام نهاد. در دوره ی غیبت ، وظایفی خطیر و دقیق مشخص کرد. در آن دوره –  که هنگامه ی فراق و امتحان است – سرودهای عشق و غزل های محبت آموخت و بر گسسته نشدن دل ها از قلب تپنده ی او فراوان سفارش نمود.

سرود و پیمان مهر را به عاشقان فراداد تا با آستان محبوب خود دوام وصال یابند. نام آن را ، بر زبان ششمین پیشوا و امام ، « دعای عهد » نامید و او - که درود خدا بر او باد – چنین فرمود: « ... هر کس ، در چهل سپیده دم ، خدا را با این پیمان بخواند ، از یاران " قائم " ما باشد. »

دعای عهد درون مایه ای بس بلند و دانستنی هایی ژرف دارددر خداشناسی و امام شناسی. رشته ای ناگسستنی است در انس و الفت با یار غائب از نظر و با کلمات زیبایی ، در ترنم و زمزمه ی فراق. قله ی مرتفعی است در بیان حال عاشق و دریای آرام و زلالی است برای پای نهادن به ساحل رستگاری زورق آرامش بخشی است روی امواج پر خروش روزگار غیبت. هر بیت آن نامه ی محب است به محبوب و هر کلمه ی آن قطره ای است از آب حیات.هر سطر آن پله ای است برای سیر به سوی وصال معشوق پرده نشین و هر حرف آن شمعی است فراراه دلسوخته ی دلداده در جستجوی منزل یار. در صدف دعای زیبای عهد مروارید هایی است گران سنگ و خیره کننده. گزیده هایی را با هم می خوانیم.

 

مروارید اول:

این گوهر گران بها نام های گوناگون و بزرگ خداوند است که متعهد ( کسی که دعا می خواند و پیمان می بندد) آن ها را بر زبان می راند و با دل و جان به معبود یکتا روی می آورد ؛ نام هایی چون: پروردگار نور عظیم ، خداوند آن تخت بلند مرتبه ، خالق دریای پر خروش ، فرود آورنده ی تورات و انجیل و زبور ، آفریننده ی سایه و گرما ، فروفرستنده ی قرآن بزرگ ، آفریدگار فرشتگان و قدسیان.

 

مروارید دوم:

دعا کننده به یاری نام هایی ، خواسته هایش را از خداوند مسالت می دارد ، نام هایی مناسب با نام های عینی او و از آن جمله ، نام بزرگترش ، امام زمان علیه السلام: روی و وجه خدای ، پرتو روی او ، روشنی دهنده ی آسمان ها و زمین ، حسن آفرین اسلاف و اخلاف ، زنده و زنده کننده و ... .

 

مروارید سوم:

غزل سرای سوخته دل خداوند را پیک مطمئن می داند و حضرت او را می خواند تا درود های بی کران و بی شمار را از سوی او و دیگر ایمانیان شرق و غرب ، دشت و صحرا و دریا و هر نقطه وقطر زمین ، به آستان سرور مهربان برساند.

 

مروارید چهارم:

عاشق دل باخته ، پس از انس و دوستی با نام های خداوند و کسب قداست و طهارت ، به نشان عهد مجدد و پیمان جاودانه مهر ، دست یار دور از دیده را می فشارد و میثاق دوام می بندد که جویبار باریک و کم مقدار محبت خود را به دریای بی کران دل او پیوند دهد و می خواند که:

 

                   در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند                     تا ابد سر نکشد و زسر پیمان نرود

 

مروارید پنجم:

پس از آسودگی از پیمان و امید به پذیرفته شدن آن در دربار سلطان وفا ، از پروردگار می طلبد که او را در راستای فرمان آن بزرگ ، یار و یاور و مدافع و شتابنده و در تحقق آرمان بزرگ وی ، عامل دستورات و پشتیبان اهداف او سازد.

 

مروارید ششم:

اگر عاشق دل داده در حیات خود به وصال محبوب نرسید ، آرزو می کند که در رستاخیز ظهور ، آماده و پا به رکاب ، در خدمت مولایش باشد ؛ کفن بر تن ، شمشیر و نیزه به دست ، لبیک گویان سر از خاک بردارد و دعوت امامش را پاسخ گوید.

 

مروارید هفتم:

در این مرحله ، متعهد به اوج مهر و محبت و تغزل با محبوب رسیده در تب دیدار می سوزد و زمزمه می کند: پروردگار من! دیدار رستگار آن مهتر ستوده را بر چشم بی فروغ من سرمه کن و در ظهور او بشتاب. به راه او راهی ام کن. بر نفوذ امرش بیفزا. نیرویش را فزونی بخش. مردگان را با دم مسیحایی او زنده بدار و ستمدیدگان و بی پناهان را پناه ده.

 

مروارید هشتم:

او که در ژرفای محبت محبوب غرق شده با ابزار بزرگی – که هم نامی محبوبش با سید رسل و عقل کل است – به مسالت و جستجو می رود و بدان ، سربلندی حق و فروماندگی باطل را می طلبد ؛ برای مظلومان پناه می خواهد ؛ احیای احکام و قوانین فراموش شده ی آیین خدا را آرزو می کند ؛ سنت ها و روش رها شده ی پیامبر را در چشم انداز خود می بیند و تمامی این آرمان ها را به دست امام غایب فراهم می یابد.

 

مروارید نهم:

در پایان این وصال شیرین ، چنین راز و نیاز می کند: خدایا! پیامبرت محمد ( ص ) را با دیدار او خشنود و بر پریشانی ما ترحم فرما. با حضور او به اندوه امت اسلامی پایان ده و در برپایی دولت کریمه ی او شتاب کن که – اگر مردمان آن را دور می بینند – ما آن را نزدیک می بینیم.

 

مروارید دهم:

همراه با جمله های وداع ، سوخته ی محروم از دیدار یار ، در تلاطم اندوه و غم ، دست بر پای خود می زند و خطاب به یار دیرینه و نادیده اش می گوید:

 

بشتاب ای بهار دل ها ، بشتاب ؛ ای مولای من ، ای سلطان زمان!

 

 

                یک چشم زدن غافل از آن شاه نباشی                شاید که نگاهی کند آگاه نباشی

 





      

روابط دختر و پسر ؛ رضا فرهادیان

 

مقدمه

     علی رغم اینکه افراد ناآشنا به مبانی دینی، اسلام را بدان متهم می‎کنند که مخالف حضور دختران در اجتماع است، احادیث صریحی داریم که طالب علم و دانش و فرا گیرندة آن، چه دختر و چه پسر، محبوب خدایند و برای کسب دانش و کارهای مفید اجتماعی، دختران و پسران می‎توانند با حفظ پوشش و عفاف، به راحتی در جامعه ظاهر شوند و به انجام وظیفه بپردازند.

     حضور دختر و پسر در اجتماع، با اختلاط دختر و پسر، یکی نیست. روابط اجتماعی به سبکی که دنیای غرب آن را پذیرفته است و رواج می‎دهد، اختلاط دختر و پسر است و پیامدهای زیانبار آن را نیز می‎بیند و به روی خود نمی‎آورد.

     اسلام با اختلاط دختر و پسر مخالف است، نه با شرکت دختر و پسر در مجامع عمومی و علمی با حفظ حریم. آنچه در جامعه اسلامی مذموم است، روابط ناصحیح دختر و پسر در جامعه است، نه حضور فعال آنها در اجتماع.

     از زمان رسول اکرم (ص)، در جامعه مسلمین، غالباً سنت جاری بر این بوده که حضور دختران و پسران و زنان و مردان در جامعه، با صیانت از قلمروهای شخصی و توأم با پاک دامنی و بزرگ منشی باشد. دختران و پسران و زنان و مردان، هیچ گاه از مجالس و محافل عمومی و مساجد، منع نمی‎شده‎اند؛ ولی همیشه حفظ «حریم» و «حرمت» و «کرامت» و «عفاف»، به عنوان یک اصل در جامعه حکومت کرده و رعایت شده است. رفت و آمد دختران و پسران در مجامع و محافل عمومی و مساجد و حتی کوچه و خیابان و بازار و ... به طور مختلط و دوش به دوش نبوده است. روشی که همچنان فرهنگ غالب بر جوامع اسلامی است و به وضوح با فرهنگ غربی متفاوت است.

 

آزادی دختر و پسر

     اسلام به اهمیت و ارزش فوق العاده پاکی و سلامت شخصیت دختر و پسر و لزوم رعایت حقوق فرد و جامعه در ارتباط‎ها، نگاه‎ها، شنیدن‎ها و مکالمات مستمر تأکید دارد و به هیچ عنوان راضی نمی‎شود که حریم قدسی دختر، خدشه بردارد یا پسر از دایرة عفت و پاکی خارج شود. اما دنیای امروز، تحت تأثیر فرهنگ غربی، به نام آزادی (و صریح‎‎تر بگوییم : «آزادی روابط»)، روح پاک جوانان دختر و پسر را سرگردان و گرفتار هیجانات بیهوده می‎کند. آزادی مورد نظر هم به جای اینکه به شکفتن استعدادها و خلاقیت‎ها کمک کند، موجب هدر رفتن نیروها و استعدادهای شاداب جوانی شده و جوانان را از دایرة زندگی صحیح و اندیشة متعادل، خارج ساخته است.

     دختری که از آغوش خانواده بیرون می‎آید، به کجا روی بیاورد که به دام سودجویانی که عواطف پاک و دل ساده و آرزوهای انسانی او را به بازی می‎گیرند، نیفتد و سرنوشت و شخصیت و سلامتی‎اش به خاطر نیفتد؟

     برخی از سنت‎ها و آداب اجتماعی ما که جوانان را از اجتماعی شدن، ارتقای شخصیت علمی و انتخاب دوست همفکر و همسر مناسب بازداشته‎اند، نه دینی و نه منطقی‎اند؛ اما در عین حال، کنار گذاشتن تمامی سنت‎ها و پذیرش بی‎قید و شرط فرهنگ حاکم بر جهان غرب نیز رفتار عاقلانه‎ای به نظر نمی‎رسد.

     فرهنگ غربی، خواسته یا ناخواسته، به نام آزادی و در راه رسیدن به آن فضای جامعه را ناامن و کانون خانواده را متزلزل نموده است. در چنین فضایی، هیجانات کاذب و عطش کامجویی‎ها، فرصت اندیشیدن و خلوت معنوی و لذت رفتارهای جوانمردانه و خویشتنداری‎های عفیفانه را از انسان گرفته است.

     در جهان به اصطلاح «آزاد»، علاقة واقعی جوانان به علم و دانش، هر روز کمتر می‎شود و جوانان به کار و حرفه، رغبت نشان نمی‎دهند و از رعایت قوانین و مقررات اجتماعی و انسانی فراری شده‎اند.

     در این جوامع،‌ بر اثر بی‎بند و باری‎ها و تلاشهای دائمی شهروندان برای رسیدن به منافع و رفاه بیشتر و نادیده انگاشتن حریم‎های انسانی و پیامهای انبیا، هر روز، جنایات تازه‎ای در شرف تکوین است که عشقهای دروغین خیابانی و دوستی‎ها و ارتباطهای کوچه و بازاری، تنها نقطه‎های آغاز آن شمرده می‎شوند.

     در جوامع اروپایی و آمریکایی و مقلد آنان، نسل جوان، هدف بیشترین تبلیغات رسانه‎ای برای مصرف بیشتر محصولات تجاری‎اند (لباسهای مد روز و ماه و سال، لوازم آرایش و خود آرایی، فیلم‎ها و آوازهای سبک غیر اخلاقی، مواد انرژی زا و توهم زا و ...) بدون آنکه فرصت انتخاب داشته باشند و یا بتوانند آگاهانه از حلقه و گردونه‎ای که درونش قرار گرفته‎اند، خارج شوند.

     در جامعه‎ای که به هیچ اصل اخلاقی یا آرمان غیر مادی پایبند نیست، همگان قربانی‎اند، مگر آنکه به شکارچی تبدیل شوند. بدین ترتیب روشن است که روابط آزاد، لازمة اقتصاد آزاد است. برای اینکه همیشه در جهان، حرف اول را در تولید بزنند، باید جهانیان را به مصرف کنندگان دائمی محصولات مصرفی و گاهی بی‎ارزش خود تبدیل کنند و شکسته شدن حریم‎ها (حریم خانه، حریم خانواده، حریم شخصی، حریم سنت‎های اخلاقی و ملی و ...) گام نخست در ترویج محصولات و تربیت نسل تخدیر شده و مصرف کننده است. نسلی که در گام بعدی، چه نظامی باشد و چه نباشد، به عنوان سرباز غرب و فرهنگ غربی، در برابر تمام آنها که استقلال و عزت خود را پاس می‎دارند، خواهد جنگید!

     اکنون بنگرید که در جوامع غربی و کشورهای تحت نفوذ آنان، الگوهای دخترها و پسرها، چه کسانی هستند؟ آیا افراد عالم و دانشمند و متفکر و هنرمند واقعی‎اند یا هنرپیشه‎های جلف و فاقد ابتکار و بی‎اندیشه‎ای که تنها ظاهری جذاب دارند؟ آیا این روند، سقوط اخلاقی و دلیل انحطاط و موجب سرگردانی و بدبختی نسل جوان دختر و پسر یک جامعه نیست؟ آیا متفکران و مربیان بزرگ غرب در دهه‎ها و سده‎های گذشته، با آن همه مبارزات پیگیر و تحمل آن همه رنج، چنین فضای فرهنگ سوز و مادیت زده‎ای را آرزو کرده بودند؟ و آیا شایسته است که ما به جای تصحیح و ارتقای فرهنگ خویش، خود را به چنین فضای و هم آلودی بسپریم؟

حـریـم

     جامعه دینی، در روابط اجتماعی خود، توجهی ویژه به حصار عفاف و حریم شخصی دختر و پسر دارد، روش اسلام، این است که انسان، معتدل و متعادل زندگی کند و از هر افراط یا تفریطی به دور باشد. خداوند نیز مسلمانان را «امت متعادل» می‎نامد و افراد اجتماع را به روش صحیح زندگی فرا می‎خواند و در مقررات خود،‌ همه جنبه‎های نیاز دختر و پسر را در نظر می‎گیرد. از جمله، دختران را تا حدودی که منجر به زیان دیدن و انحراف آنها نشود، از شرکت در اجتماع، نهی نمی‎کند.

     رسول خدا (ص) به برخی از زنان اجازه می‎دادند که حتی در جنگ‎ها برای امداد و کمک به مجروحان و سربازان، شرکت کنند و در تاریخ اسلام، نمونه‎های بسیاری برای مشارکت زنان و دختران در فعالیتهای اجتماعی ذکر شده است. روشن است که رعایت حریم‎ها از سوی زنان و مردان، تضمین لازم برای دوام چنین مشارکتی است و حضور زنان و دختران در فضاهای عمومی یک جامعه، مشروط به صلاحیت اخلاقی و متانت مردان و پسران آن جامعه است.

 

روابـط آزاد

     اسلام به خطرات ناشی از روابط به اصطلاح «آزاد» دختر و پسر کاملاً آگاه است و نهایت مراقبت را در روابط و برخوردهای دختران و پسران دارد، تا حدی که منجر به انحراف و فساد نشود و طرفدار مشارکت دختران و پسران در جامعه به شکل معقول و با حفظ حریم است.

     اسلام، در عین اینکه اجازة شرکت در محافل، مدارس، دانشگاه‎ها، مساجد و ... را به جوانان دختر و پسر می‎دهد، دستور می‎دهد که به صورت مختلط نباشد و محل نشست و برخاست‎ها از یکدیگر جدا باشد.

     پیامبر اکرم (ص) در زمان زندگی خویش دستور دادند که در ورودی زنان به مسجد از در ورودی مردان، جدا باشد. و نیز نقل شده است که پیامبر اکرم (ص) آن زمان که مسجدشان یک در داشت، فرمودند که شب هنگام که نماز تمام می‎شود، نخست خانم‎ها از مسجد خارج شوند و بعد، مردها. پس می‎بینیم که در روزگار پیامبر (ص) نیز زنان در کنار مردان، در صحنه‎های اجتماعی از جمله مساجد حضور دارند، اما عمداً از زمینه‎های پیدایش کشش‎های جنسی، تا نهایت ممکن، کاسته می‎شود.

     راهنمایی‎هایی که در احادیث و آیات برای حریم گرفتن دختر از پسر و زن از مرد در ارتباطات و روابط اجتماعی بیان شده است، بیانگر این حقیقت است که از نظر روانی ـ تربیتی، رها کردن دختر و پسر در فضای جذابیت و کشش متقابل در مناسبات و روابط، سخت زیانبار است و بلکه پل یا گردنه‎ای است که پهلوان‎ها نیز در آن می‎لغزند. با این مبنا، دعوت به روابط آزادتر و کسب تجربه از خلال آنها، خدمتی به جوانان محسوب نمی‎شود؛ بلکه آنها را از رسیدن به آرامش و ثبات از طریق تشکیل خانواده و وفاداری به آن دورتر می‎سازد.

     آنچه که اسلام به صورت یک توصیه اخلاقی در مورد جامعه مدنی ابراز می‎دارد، این است که اجتماع مدنی، تا حد ممکن غیر مختلط باشد. و جوانان در جوی سرشار از آگاهی و مسئولیت با داشتن فرصت انتخاب و حق ارضای طبیعی و کنترل غرایز، رشد کنند و خویشتنداری و عفاف، زمینه ساز ظهور چهره‎های علمی و معنوی برجسته‎ای در میان آنان گردد.

     در شرایط مساعد علمی ـ معنوی که حریم دختر و پسر رعایت شود و جوان، مجال اندیشیدن و انگیزه و امکان به کمال رسیدن داشته باشد، گلهای زیبایی می‎رویند؛ اما در جوامع به اصطلاح «آزاد» به خاطر همه جایی شدن کشش‎ها و انگیزش‎های جنسی و خروج روابط جنسی از حریم خانواده (یعنی نظام اخلاقی ارضای این غریزه)، ما کم تر شاهد ظهور چهره‎های خویشتندار و پاکدامن هستیم.

     چه لزومی دارد که در جامعه و محافل آموزشی و دانشگاهاهی و اجتماعات عمومی و در جریان فعالیتها و تلاش‎های فردی و اجتماعی، دختران و پسران، به اصطلاح «دوش به دوش» (یعنی عملاً با تداخل حریم‎های شخصی)، فعالیتهای خود را انجام دهند؟ آیا اگر همین تلاش‎ها با حفظ حد اقلی از فاصله انجام پذیرد، نقصی در کار و افتی در فعالیتها حاصل می‎شود؟

     این یک واقعیت است که در جریان فعالیت‎های اجتماعی، تداخل قلمروهای شخصی دو جنس، آنها را از کار و تولید و فعالیت، باز می‎دارد. و این در مورد جوانان بیشتر صادق است؛ چرا که در میان آنها به خاطر قوی‎تر بودن غریزه و سرعت هیجانی، خیلی زود، پای جنسیت به عرصة کار و تولید و تلاش فکری، باز می‎شود؛ چیزی که در جمع زنان و مردان دارای خانواده و پایبند به آن، کمتر و دیرتر اتفاق می‎افتد.

     نگاهی گذرا به پژوهش‏های روان شناسی ـ تربیتی و بولتن‎های «روانشناسی کار» و آنچه هم اکنون در کارخانجات و مدارس و متروهای اروپا و ژاپن و ... در حال فراگیر شدن است (یعنی فاصله گذاری مناسب میان دو جنس، بر اساس خواست خود آنها و حتی به مقدار پیشنهادی خودشان)، تأئیدی بر مدعای ماست.

 

ارزش‎های اخلاقی برای معاشرت

 

الف) در نگـاه :

     رسول اکرم (ص) به حضرت علی (ع) فرمودند : «ای علی ! نگاه اول، برای توست [چرا که ابزار شناخت است]؛ اما نگاه دوم به زیان توست».

     حقیقت این است که در مناسبات و روابط اجتماعی دختر و پسر، پیشنهاد دین و اصل اخلاقی، ترک نگاه‎های شهوانی دختر و پسر به یکدیگر و پرهیز از لذتجویی‎های بی‎ضابطه و بازی کردن با عواطف یکدیگر است.

     جوانی که چشمش به جنس مخالف می‎افتد و احیاناً از وی خوشش می‎آید، می‎خواهد که برای بار دوم نیز به وی نگاه کند و لذت ببرد. نوبت اول، چون نگاه و تلذذ غیر عمدی است مانعی ندارد؛ ولی نوبت دوم، چون به قصد لذت بردن از دیگری و بهره جویی از سرمایة دیگر است جایز نیست.

     امام صادق (ع) فرمودند : «نگاه کردن به نامحرم، تیری زهر آگین است که از ناحیه شیطان پرتاب می‎شود». و «چه بسیارند نگاه‎های کوتاه و لذت‎های زودگذری که بعدها حسرت‎ها و تأسف‎های طولانی در پی خواهند داشت». با همه این مرزبندی‎ها و سفارش‎های خیرخواهانه، در اسلام نگاه کردن دختر و پسر به یکدیگر و گفتگوی آنها، چنانچه به قصد خواستگاری و ازدواج (یعنی رفتن به سمت تشکیل کانون خانواده و رسیدن به ثبات و آرامش) باشد، مانعی ندارد.

ب ) در پوشش :

     پوششی که اسلام برای دخترها مقرر کرده است بدین منظور نیست که جلوی فعالیت‎های اجتماعی آنان را بگیرد و از خانه بیرون نروند. پوشش دخترها در اسلام، این است که دختر در معاشرت خود با پسران، بدن خود را (بجز صورت و دستها) بپوشاند و به جلوه گری و خودنمایی نپردازد.

     حقیقت این است که در مسئله پوشش که در روابط دختران و پسران در جامعه به عنوان یک عامل موثر مطرح است، یک پرسش جدی پیش روی ماست : آیا برای خود دختر، بهتر است که پوشیده (به معنای واقعی آن) در اجتماع ظاهر شود، یا نیمه عریان؟ آیا با توجه به احساسات و کششی که دختر و پسر به یکدیگر دارند و با آسیب پذیری جدی عاطفی و محدود بودن قدرت طبیعی دخترها در دفاع از خویش و حریم خویش، باید هر پسری حق داشته باشد که از هر دختری در هر محفلی حداکثر تمتعات را ببرد یا نه ؟ چرا مردان باید آزاد باشند تا همچون کالا به زن بنگرند؟ آیا همین نگرش نیست که نظام خانواده را در غرب، متزلزل کرده است ؟ راه حل چیست ؟

     اسلام با وضع نمودن نوعی مقررات برای پوشش، حفظ سلامت جسم و جان فرد و روح جامعه را تضمین کرده است. به این ترتیب، حجاب زن، حقیقتاً مصونیت بخش و پاسدار حریم اوست. مگر نه اینکه : «هر آنچه دیده بیند، دل کند یاد»

     در آئین اسلام، پسران فقط در موقعی که تشکیل خانواده دادند و آگاهانه انتخاب کردند و مسئولیت پذیرفتند، در کانون گرم و صمیمی خانواده است که می‎توانند با دختر (به عنوان همسر قانونی خود)، پیوند کامیابی برقرار کنند. قبل از آن، نباید فکر و ذهن هیچ دختر یا پسر جوانی به این موضوع، مشغول باشد زیرا مانع فکر و تحصیل و کارهای زندگی او و دیگران می‎شود.

     در جامعه اسلامی، هر نوع کامجویی بدون قبول مسئولیت یا کامیابی هیجانی و بدون تعقل و انتخاب، اساساً ناپسند شمرده می‎شود؛ اصلی که اتفاقاً در روان شناسی جدید غرب نیز به صورت جدی مطرح شده و مورد توجه قرار گرفته است.

     پس می‎توان گفت که اسلام، نه تنها به دختران و پسران جوان به چشم موجوداتی خطرناک که باید محدود شوند، نمی‎نگرد، بلکه حتی غریزه جنسی را نیز در راه تشکیل خانواده و استمرار نسل و آرامش و شادابی (یعنی بهداشت روانی فرد و جامعه) به کار می‎گیرد.

     جوان، سرشار از استعدادهاست و غرایز مختلف او (حقیقت جویی، علم خواهی، زیبایی طلبی، آفرینشگری، و ...) همگی نیرومندند. کدام انسان خردمندی می‎پذیرد که تمامی این غرایز، در پای غریزه جنسی قربانی شود ؟ اگر بپذیریم که آزادی روابط دختر و پسر، بهداشت روانی آنها و کل جامعه را به خطر می‎اندازد و انضباط اخلاقی آنها و کل جامعه را مختل می‎سازد، ناگریز باید به سطحی از محدود سازی روابط، تن در دهیم؛ محدودیت‎هایی که برای افراد سالم جامعه، یک انتخاب عاقلانه‎اند و برای بیماران هوس باز، یک اجبار تا نتوانند آزادانه از دیگران بهره کشی کنند و روح و جسم دیگران را بیازارند.

     اولین فایده‎های این روش، امنیت فضای خانواده و اجتماع، ارتقای موقعیت زنان و دختران، شکوفایی استعدادهای مختلف جوانان، و ...اند که مهمترین نشانه‎های «بهداشت روانی» یک جامعه محسوب می‎شوند که زمینه لازم برای تولیدات فکری و صنعتی و توسعه ابعاد مادی و معنوی جامعه است.

ج) در اندیشه و قلب :

     نبودن حریم بین دختر و پسر و آزادی در معاشرت‎ها، هیجانات و التهاب‎های جنسی را افزایش می‎دهد و با خارج کردن میل جنسی از تعادل و مسیر طبیعی‎اش، آن را به صورت یک عطش روحی و یک خواست سیری ناپذیر و اشباع نشدنی در شکل و تنوع فراوان در می‎آورد.

     غریزه جنسی، غریزه‎ای نیرومند، عمیق و پر دامنه است که هرچه انسان به آن میدان بیشتری بدهد، آتش آن شعله ورتر می‎گردد، نه خاموش‎تر. مثل افراد آزمندی که هرچه پول بیشتری بدست بیاورند، حریص‏تر می‎شوند.

     تاریخ از آزمندی‎های جنسی، بسیار یاد می‎کند. پادشاهان از نظر حس تصرف و تملک زیبا رویان، در هیچ نقطه‎ای متوقف یا سیراب نشده‎اند. صاحبان حرمسراها، هر روز در پی شکار کردن دیگری برای خود بوده‎اند.

     اسلام به قدرت شگرف این غریزه، توجه کامل کرده و هشدارهای زیادی درباره خطرناک بودن نگاه جنسی بی‎ضابطه و خلوت کردن پسر و دختر با هم و معاشرت‎های کنترل نشدة آنان می‎دهد و از طرفی تدابیری برای تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و برای هر یک از دو جنس، وظایف و مقرراتی معین نموده است.

     به عنوان نمونه، قرآن کریم می‎فرماید : «به مردان بگو چشم‎ها از نگاه ناروا بپوشند و اندام خود را پوشیده‎ دارند و به زنان نیز بگو تا چشم‎ها از نگاه ناروا باز دارند و اندام خود را بپوشند». (نور، آیه 31)

     آئین ما از ما می‎خواهد که اندیشه‎مان را هوس آلود نکنیم، خیال گناه را در ذهن خود نپروریم، به نامحرمان خیره نشویم و دزدانه نگاه نکنیم، به قصد لذت‎های جنسی به نامحرم ننگریم و قلبمان را آلوده و گرفتار نسازیم و با چنین قصدی به معاشرت‎های اجتماعی قدم نگذاریم.

د) در گفتـار :

     شنیدن صدای دختر برای پسر، در صورتی که قصد لذت بردن و خوش آمدن در کار نباشد، اشکال ندارد. در عین حال، بر اساس همان اصلِ «روابط حداقل» که گفتیم مادام که ضرورتی در کار نباشد، ترک آن عاقلانه‎تر است.

     برای دختر، شایسته نیست که در سخن گفتن با پسری، صدای خود را نازک کند و به نحوی با عشوه و اطوار سخن بگوید. خدای متعال در قرآن، به زنان می‎فرماید :‌«در حرف زدن، صدا را نازک و مهیّج نکنید که موجب طمع بیماردلان گردد» و امام علی (ع) می‏فرمودند :‌«به دختران جوان، سلام نمی‎کنم که مبادا پاسخ آنها دلم را به لغزش افکند».

هـ ) در رفتـار :

    احتیاط‏ها و توصیه‎های دین مبین اسلام، مبنی بر دور نگه داشتن و فاصله داشتن دختران و پسران نامحرم از یکدیگر صرفاً به خاطر حفظ سلامت روحی اجتماع و پاکی خانواده و عزت و شرف و تعالی آحاد شهروندان است تا حتی برای لحظه‎ای، فکر آلوده به ذهن پسر و دختر عفیف راه نیابد.

     روح جوان، فوق العاده تحریک پذیر است. اشتباه است که گمان کنیم تحریک پذیری روح انسان محدود به حد خاصی است و پس از آن، آرام می‏‎گیرد. همانقدر که انسان از رسیدن به جاه و مقام و ثروت سیر نمی‎شود، در میل جنسی نیز چنین است.

     در محیط‎های آزاد و بی‎بند و بار، هیچ پسری از تصاحب زیبارویان و هیچ دختری از متوجه کردن پسران به خود و تصاحب قلب آنان سیر نمی‎شود. از طرفی، هوس در هیچ نقطه‎ای توقف نمی‎کند و تقاضای نامحدود انسان، خواه ناخواه، انجام ناشدنی است و امکان برآوردن همه خواسته‎ها هیچگاه برای بشر میسر نیست.

     دست نیافتن به آرزوها و هوس‎ها، در جای خود منجر به اختلالات روحی و بیماری‎های روانی می‎گردد. به محیط‎هایی که بی‎بند و باری در آنها زیاد است. بنگرید. خواهید دید که در آن محیط‎ها، آمار بیماریهای روانی و مشکلات روحی، متلاشی شدن خانواده بالاست. شاید مهمترین علت، همین آزادی جنسی و تحریکات فراوان روانی است که به وسیلة عکسها، مجلات، فیلمها و سی‎دی‎ها و محافل مختلط تفریحی و حتی در کوچه و خیابان و تبلیغات کالاها و مدها و ... دامن زده می‎شود و غالباً بی‎پاسخ می‎ماند؛ چرا که تخلیه جسم و روان از این هیجانات فزاینده، عملاً ممکن نیست و بدین ترتیب پیری زودرس و روان پریشی و اختلالات روحی دیگر، پیامدهای طبیعی اینگونه محیط‎هاست.

 

چرا دخترها بیشتر باید خود را بپوشانند؟

     یافته‏های روانشناسی نشان می‎دهند که توسل به خودنمایی و خودآرایی، بیشتر در بین دختران رواج دارد. همچنین تجربه بشری نشان می‎دهد که در تصاحب قلبها، پسر شکار است و دختر شکارچی ! همچنان که در تصاحب جسم و وجود مادی، دختر شکار است و پسر شکارچی ! میل دختر به خودآرایی، از این حس عشق و محبت او ناشی می‎شود که خداوند برای هدف متعالی «پیوند همسری» در طبیعت و سرشت او نهاده است.

     کمتر اتفاق افتاده است که پسران لباسهای بدن نما و آرایش‎های تحریک کننده به کار ببرند. بعضی از دختران، بیشتر به حکم طبیعت خاص خود، می‎خواهند دلبری کنند و پسر را دلباخته خود سازند. این ویژگی، البته فرصت تفکر و انتخاب عاقلانه را از طرفین می‎گیرد.

     بنابراین، می‎توان گفت که انحراف برهنگی، از انحراف‎های مخصوص دختران یا غالب در آنهاست و لذا دستور پوشش هم برای آنان و به اقتضای طبیعت لطیف آنان، سختگیرانه‎تر است. به علاوه وسایل ظریف و لطیف و ارزشمند همچون در و یاقوت و زمرد در درون صدف محفوظ‎ترند.

     کسانی گفته‎اند که اگر پسران و دختران آزاد باشند اشباع می‎شوند و عطش آنها کمتر می‎شود؛ اما تجربه جوامع گوناگون نشان داده است که این چنین نیست. مگر چشم چرانی‎ها و روابط غیر قانونی و خشونت علیه زنان و ناامنی محیط‎های اجتماعی برای دختران و بی‎عفتی‎ها در جوامع آزاد غربی، کمتر شده است؟ جسم سالم و روح زیبا و شخصیت مطلوب اجتماعی گوهرها و سرمایه‎های دختران و پسران جوان‎اند. کدام انسان خردمندی بهترین سرمایه‎های خویش را در معرض استفاده هر کس و ناکس قرار می‎دهد ؟

     علت بیشتر بودن پوشش قانونی دختران در جامعه و فرهنگ ما، منع کامجویی جنسی نامشروع از آنان است که قطعاً به دوام بیشتر کانون خانواده و صمیمیت و محبت و دلبستگی بیشتر آنها در زندگی مشترک آینده‎شان خواهد انجامید.

     دختر و پسری که قبل از ازدواج، عفیفانه‎تر زیسته‎اند و ازدواجشان نخستین تجربة آنها در هر گونه رابطه جنسی است، خوش بخت‎تر زندگی می‎کنند و احساس ارزشمندی بیشتری می‎کنند. پس در واقع، دختران با رعایت حدود پوشش به سلامت زندگی آینده و سالم‎تر ماندن همسر آینده خود، کمک کرده‎اند و البته چنین خویشتنداری و عفافی از سوی پسران نیز تضمین خوبی برای زندگی آینده خود آنهاست.

     شاید یک علت اینکه جوانان امروز در جوامع غربی از ازدواج، گریزان هستند همین باشد؛ زیرا آنان ازدواج را برای خود یک محدودیت می‎دانند و اکثر کامجویی‎های آنها در غیر محیط خانواده خود بوده و در غیر کادر رسمی و در جریان معاشرت‎های آزاد و در محیط‎های خارج از خانه انجام می‎پذیرد. طبیعی است که برای چنین کسانی ازدواج آ‎غاز محرومیت است. برخلاف فرهنگ اسلامی که در آن، ازدواج جوانان، پایان محرومیت و آغاز یک زندگی نوین و نیز کانون محبت و فضایی برای کمالجویی و پیشرفت دوشادوش است. برای رسیدن به چنین سعادتی است که اسلام به صورتی جدی مسلمانان را از دوستی و رابطه نامشروع با جنس مخالف نهی می‎کند.

 

آیا پوشش دختران مانع رشد آنها نیست؟

     پوشش مطلوب اسلام برای دختر، مانع هیچگونه فعالیت فرهنگی و یا اجتماعی و اقتصادی و سیاسی نیست. آنچه موجب به هم ریختگی جامعه و فلج شدن نیروهای فعال اجتماع می‎گردد، آلوده شدن محیط کار و تحصیل و ... ، با آزاد گذاشتن لذتجویی‎ها و چشم چرانی‎های مردان و میدان دادن به عشوه گری‎ها و خودنمایی‎های دختران در محیط عمومی است.

     اگر در محیط دانشگاه، دختران بدن خود را بپوشانند و هیچگونه آرایشی نداشته باشند، بهتر درس می‎خوانند، فکر می‎کنند و به سخن استاد گوش می‎دهند، یا وقتی که در کنار هر پسری یک دختر آرایش کرده و با وضع نامتناسب با کلاس و درس نشسته باشد؟ انصافاً کدام روش التهاب را در دختران و پسران کاهش می‎دهد و به نفع آنهاست، و عقل کدام را تصدیق می‎کند؟

     آیا اگر پسران ما در خیابان و کوچه و بازار و مدرسه و اداره و کارخانه و ... با رفتارهای فریبنده و سخنان و وعده‎های شعار گونه و غیر واقعی، دائماً در صدد یافتن دختران پاک و ساده و صمیمی جامعه باشند و هر بار، با فرو نشستن هوس‎ها و عشقهای سطحی و خامشان به دیگری رو کنند، آرامش و امنیتی برای دختران ما خواهد ماند؟

     به تجربه ثابت شده است که هر محیطی که در آن، رفت و آمد و اختلاط کمتری میان دو جنس بوده و پوشش صحیح و حریم خصوصی افراد رعایت شده در آنجا پسرها و دخترها هم احساس آرامش بیشتری داشته‎اند و هم در کار و تحصیل، موفق‎تر بوده‎اند.

 

عفاف، مصونیت است

     تقریباً در تمامی فرهنگها و جوامع، دختر هر اندازه متین‎تر، با وقارتر و عفیف‎تر حرکت کند و خود را پوشیده‎تر نگه دارد و کمتر در معرض تماشای بیگانگان قرار گیرد، بیشتر مورد احترام و ارزش پسر است. حتی افراد بی‎بند بار هم هنگامی که سر عقل می‎آیند و می‎خواهند تشکیل خانواده بدهند، برای گزینش همسر، به دنبال دختری پاک و عفیف که تا قبل از آن با هیچ پسری رابطه نداشته باشد، می‎گردند.

     اصولاً افراد پاک و عفیف که به عفاف شناخته شده‎اند، از دسترس آزاد افراد منحرف و آلوده به دور هستند. قرآن می‎فرماید :‌«رعایت حریم عفاف در روابط اجتماعی از سوی زنان برای این است که به عفاف و پاکی شناخته شوند و از آزار و اذیت بیماردلان به دور باشند». (احزاب، آیه 59)

     خودنمایی یا عرضه کردن خود به نامحرمان، از عزت و شکوه دختران می‎کاهد و علاوه بر آنکه زمینه را برای نفود افراد آلوده و ارتباط با آنان فراهم می‎سازد پسران جوان را که باید مظهر اراده و فعالیت و شجاعت و مردانگی و تصمیم باشند، به افرادی هوسباز، چشم چران و لوده و بی‎اراده و ضعیف، تبدیل می‎کنند.

     البته اگر دختران در روابط اجتماعی خود در اجتماعات عمومی لباس ساده بپوشند، کفش ساده به پا کنند و با لباس مناسب به مدرسه و دانشگاه بروند، قطعاً خودشان هم آرامش روانی بیشتری خواهند داشت و بهتر درس می‎خوانند.

     چقدر خوب است که دختر جوان مسلمان، در اجتماع آنچنان رفتار کند که علائم عفاف و وقار و سنگینی و پاکی از او هویدا باشد و به این صفات شناخته شود. تنها در این صورت است که بیماردلان (که به دنبال شکار می‎گردند) از او مأیوس می‎شوند.

     این تقریباً یک اصل همیشگی است که پسران ولگرد، به دنبال دختران جلف و سبک و خودنما می‎گردند. این گونه دختران گویی وضع لباس و پوشش راه رفتن و سخن گفتنشان معنادار است و به زبان بی‎زبانی می‎گویند به من توجه کن ! به سوی من نگاه کن ! مرا تعقیب کن ! و ... در حالی که عفاف و رفتار و حرکات سنگین و با وقار دختر دیگر، می‏فهماند که دست تعرض از این حریم، کوتاه است و هیچ پسری جرئت نمی‎کند به او تعرض یا بی‎احترامی کند.





      

زن ، شیطان کوچک؟!! ؛ گردآوری : مجید باقری

 

 جناب استاد مطهری ؛  این طرز تفکر که اساسا زن عنصر گناه و فریب است ، از کجا سرچشمه گرفته است و به طور کلی نظر اسلام در این مورد چیست؟

 

  یک فکر بسیار غلط را مسیحیان در تاریخ مذهبی جهان وارد کردند که واقعا خیانت بود. در پی زن نداشتن حضرت عیسی (ع) و مجرد زیستن کشیشها و کاردینالها ، کم کم این فکر پیدا شد که اساسا زن عنصر گناه و فریب است ؛ یعنی شیطان کوچک است. مرد به خودی خود گناه نمی کند و این زن است که همیشه وسوسه می کند و مرد را به گناه وا می دارد. گفته اند اساسا قصه آدم و شیطان و حوا این طور شروع شد که شیطان نمی توانست در آدم نفوذ کند ، لذا آمد حوا را فریب داد و حوا آدم را فریب داد ، و در تمام تاریخ همیشه به این شکل است که شیطان بزرگ ، زن را و زن مرد را وسوسه می کند. اصلا داستان آدم و شیطان و حوا در میان مسیحیان ، به این شکل درآمده ؛ ولی قرآن درست خلاف این را می گوید و تصریح می کند.

 

قرآن وقتی داستان آدم و شیطان را ذکر می کند ، برای آدم اصالت و برای حوا تبعیت قائل نمی شود. اول که می فرماید ما گفتیم ؛ می گوید : ما به این دو نفر گفتیم که ساکن بهشت شوید ( نه فقط به آدم ) " لا تقربا هذه الشجره " به این درخت نزدیک نشوید ( حالا آن درخت هر چه که هست ). بعد می فرماید :  " فوسوس لهما الشیطان ". شیطان این دو را وسوسه کرد. نمی گوید که یکی را وسوسه کرد و او دیگری را وسوسه کرد ؛ " فدلیهما بغرور " باز " هما " ضمیر تثنیه است  " و قاسمهما انی لکما لمن الناصحین " آن جا که خواست فریب دهد ، برای هر دو آنها قسم دروغ خورد. آدم همان مقدار لغزش کرد که حوا و حوا همان مقدار لغزش کرد که آدم. اسلام ، این فکر و این دروغی را که به تاریخ مذهبها بسته بودند ، زدود و شاید برای همین است که قرآن ، گویی عنایت دارد که در کنار قدیسین ، از قدیسات بزرگ یاد کند که تمامشان در مواردی ، بر آن قدیسین علو و برتری داشته اند.





      
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >